سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدرسه راهنمایی شهید کاظمی جوجیل school
[ و فرمود : ] بنده را نسزد که به دو خصلت اطمینان کند : تندرستى و توانگرى . چه آنگاه که او را تندرست بینى ناگهان بیمار گردد و آنگاه که توانگرش بینى ناگهان درویش شود . [نهج البلاغه]

نوشته شده توسط:   شهید کاظمی  

شنبه 87 دی 7  7:27 عصر
 

در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت (1) دومین فرزند برومند حضرت على وفاطمه , که درود خدا بر ایشان باد, در خانه وحى و ولایت چشم به جهان گشود.

در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت (1) دومین فرزند برومند حضرت على وفاطمه , که درود خدا بر ایشان باد, در خانه وحى و ولایت چشم به جهان گشود.

چون خبر ولادتش به پیامبر گرامى اسلام (ص ) رسید, به خانه حضرت على (ع ) و فاطمه (س ) آمد و اسما (2) را فرمود تا کودکش را بیاورد.

اسما او را در پارچهاى سپیدپیچید و خدمت رسول اکرم (ص ) برد, آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت .(3)

به روزهاى اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش , امین وحى الهى , جبرئیل , فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا, این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبیر)(4) که به عربى (حسین ) خوانده میشود نام بگذار.(5)

چون على براى تو بسان هارون براى موسى بن عمران است , جز آن که تو خاتم پیغمبران هستى .

و به این ترتیب نام پرعظمت حسین از جانب پروردگار, براى دومین فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد.

به روز هفتم ولادتش , فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد, گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقیقه (6) کشت , و سر آن حضرت را تراشید و هموزن موى سر او نقره صدقه داد.(7)

حسین (ع ) و پیامبر (ص )

از ولادت حسین بن على (ع ) که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفى که پیامبر راستین اسلام (ص ) درباره حسین (ع ) ابراز میداشت , به بزرگوارى و مقام شامخ پیشواى سوم آگاه شدند.

سلمان فارسى میگوید: دیدم که رسول خدا (ص ) حسین (ع ) را بر زانوى خویش نهاده او را میبوسید ومیفرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى , تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى , تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدایى که نه نفرند و خاتم ایشان ,قائم ایشان (امام زمان عج ) میباشد.(8)

انس بن مالک روایت میکند: وقتى از پیامبر پرسیدند کدام یک از اهل بیت خود را بیشتر دوست میدارى , فرمود: حسن و حسین را, (9) بارها رسول گرامى حسن (ع ) و حسین (ع ) را به سینه میفشرد وآنان را میبویید و میبوسید.(10)

ابوهریره که از مزدوران معاویه و از دشمنان خاندان امامت است , در عین حال اعتراف میکند که : رسول اکرم را دیدم که حسن و حسین را بر شانههاى خویش نشانده بود و به سوى مامیآمد, وقتى به ما رسید فرمود هر کس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته , و هر که با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است .(11)

عالیترین , صمیمیترین و گویاترین رابطه معنوى و ملکوتى بین پیامبر و حسین را میتوان در این جمله رسول گرامى اسلام (ص ) خواند که فرمود: حسین از من و من ازحسینم .(12)

حسین (ع ) با پدر

شش سال از عمرش با پیامبر بزرگوار سپرى شد, و آن گاه که رسول خدا (ص ) چشم ازجهان فروبست و به لقاى پروردگار شتافت , مدت سى سال با پدر زیست .

پدرى که جزبه انصاف حکم نکرد, و جز به طهارت و بندگى نگذرانید, جز خدا ندید و جز خدانخواست و جز خدا نیافت .

پدرى که در زمان حکومتش لحظهاى او را آرام نگذاشتند,همچنان که به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند.

در تمام این مدت , با دل و جان از اوامر پدر اطاعت میکرد, و در چند سالى که حضرت على (ع ) متصدى خلافت ظاهرى شد, حضرت حسین (ع ) در راه پیشبرد اهداف اسلامى , مانند یک سرباز فداکارهمچون برادر بزرگوارش میکوشید, و در جنگهاى جمل , صفین و نهروان شرکت داشت .(13)

و به این ترتیب , از پدرش امیرالمؤمنین (ع ) و دین خدا حمایت کرد وحتى گاهى در حضور جمعیت به غاصبین خلافت اعتراض میکرد.

در زمان حکومت عمر, امام حسین (ع ) وارد مسجد شد, خلیفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده کرد که سخن میگفت .

بلادرنگ از منبر بالا رفت و فریاد زد: از منبرپدرم فرود آى .... (14)

امام حسین (ع ) با برادر

پس از شهادت حضرت على (ع ), به فرموده رسول خدا (ص ) و وصیت امیرالمؤمنین (ع )امامت و رهبرى شیعیان به حسن بن على (ع ), فرزند بزرگ امیرالمؤمنین (ع ), منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد که به فرامین پیشوایشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند.

امام حسین (ع ) که دست پرورد وحى محمدى و ولایت علوى بود, همراه وهمکار و همفکر برادرش بود.

چنان که وقتى بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ , امام حسن (ع ) مجبور شد که با معاویه صلح کند و آن همه ناراحتیها را تحمل نماید, امام حسین (ع ) شریک رنجهاى برادر بود و چون میدانست که این صلح به صلاح اسلام و مسلمین است , هرگز اعتراض به برادرنداشت و حتى یک روز که معاویه , در حضور امام حسن (ع ) وامام حسین (ع ) دهان آلودهاش را به بدگویى نسبت به امام حسن (ع ) و پدربزرگوارشان امیرمؤمنان (ع ) گشود, امام حسین (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوى معاویه بشکند و سزاى ناهنجاریش را به کنارش بگذارد, ولى امام حسن (ع ) او را به سکوت و خاموشى فراخواند, امام حسین (ع ) پذیرا شد و به جایش بازگشت , آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاویه برآمد, و با بیانى رسا و کوبنده خاموشش ساخت .(15)

امام حسین (ع ) در زمان معاویه

چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) از دنیا رحلت فرمود, به گفته رسول خدا (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و وصیت حسن بن على (ع ) امامت و رهبرى شیعیان به امام حسین (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأ مور رهبرى جامعه گردید.

امام حسین (ع ) میدید که معاویه با اتکا به قدرت اسلام , بر اریکه حکومت اسلام به ناحق تکیه زده , سخت مشغول تخریب اساس جامعه اسلامى و قوانین خداوند است , و ازاین حکومت پوشالى مخرب به سختى رنج میبرد, ولى نمیتوانست دستى فراز آورد وقدرتى فراهم کند تا او را از جایگاه حکومت اسلامى پایین بکشد, چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نیز وضعى مشابه او داشت .

امام حسین (ع ) میدانست اگر تصمیمش را آشکار سازد و به سازندگى قدرت بپردازد,پیش از هر جنبش و حرکت مفیدى به قتلش میرساند, ناچار دندان بر جگر نهاد و صبررا پیشه ساخت که اگر برمیخاست , پیش از اقدام به دسیسه کشته میشد, و از این کشته شدن هیچ نتیجهاى گرفته نمیشد.

بنابراین تا معاویه زنده بود, چون برادر زیست و علم مخالفتهاى بزرگ نیفراخت ,جز آن که گاهى محیط و حرکات و اعمال معاویه را به باد انتقاد میگرفت و مردم رابه آینده نزدیک امیدوار میساخت که اقدام مؤثرى خواهد نمود.

و در تمام طول مدتى که معاویه از مردم براى ولایتعهدى یزید, بیعت میگرفت , حسین به شدت با اومخالفت کرد, و هرگز تن به بیعت یزید نداد و ولیعهدى او را نپذیرفت و حتى گاهى سخنانى تند به معاویه گفت و یا نامهاى کوبنده براى او نوشت .(16)

معاویه هم در بیعت گرفتن براى یزید, به او اصرارى نکرد و امام (ع ) همچنین بود وماند تا معاویه درگذشت ...

قیام حسینى

یزید پس از معاویه بر تخت حکومت اسلامى تکیه زد و خود را امیرالمؤمنین خواند,و براى این که سلطنت ناحق و ستمگرانهاش را تثبیت کند, مصمم شد براى نامداران و شخصیتهاى اسلامى پیامى بفرستد و آنان را به بیعت با خویش بخواند.

به همین منظور, نامهاى به حاکم مدینه نوشت و در آن یادآور شد که براى من از حسین (ع )بیعت بگیر و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان .

حاکم این خبر را به امام حسین (ع )رسانید و جواب مطالبه نمود.

امام حسین (ع ) چنین فرمود: انا لله و انا الیه راجعون و على الاسلام السلام اذا بلیت الامة براع مثل یزید.(17)

آن گاه که افرادى چون یزید, (شرابخوار و قمارباز و بیایمان و ناپاک که حتى ظاهر اسلام را هم مراعات نمیکند) بر مسند حکومت اسلامى بنشیند, باید فاتحه اسلام را خواند.

(زیرا این گونه زمامدارها با نیروى اسلام و به نام اسلام , اسلام را از بین میبرند.)

امام حسین (ع ) میدانست اینک که حکومت یزید را به رسمیت نشناخته است , اگر درمدینه بماند به قتلش میرسانند, لذا به امر پروردگار, شبانه و مخفى از مدینه به سوى مکه حرکت کرد.

آمدن آن حضرت به مکه , همراه با سرباز زدن او از بیعت یزید,در بین مردم مکه و مدینه انتشار یافت , و این خبر تا به کوفه هم رسید.

کوفیان ازامام حسین (ع ) که در مکه بسر میبرد دعوت کردند تا به سوى آنان آید و زمامدارامورشان باشد.

امام (ع ) مسلم بن عقیل , پسر عموى خویش را به کوفه فرستاد تا حرکت و واکنش اجتماع کوفى را از نزدیک ببیند و برایش بنویسد.

مسلم به کوفه رسید و با استقبال گرم و بیسابقهاى روبرو شد, هزاران نفر به عنوان نایب امام (ع ) با او بیعت کردند, و مسلم هم نامهاى به امام حسین (ع ) نگاشت وحرکت فورى امام (ع ) را لازم گزارش داد.

هر چند امام حسین (ع ) کوفیان را به خوبى میشناخت , و بیوفایى و بیدینیشان را درزمان حکومت پدر و برادر دیده بود و میدانست به گفتهها و بیعتشان با مسلم نمیتوان اعتماد کرد, و لیکن براى اتمام حجت و اجراى اوامر پروردگار تصمیم گرفت که به سوى کوفه حرکت کند.

با این حال تا هشتم ذیحجه , یعنى روزى که همه مردم مکه عازم رفتن به منى بودند(18) و هر کس در راه مکه جا مانده بود با عجله تمام میخواست خود را به مکه برساند, آن حضرت در مکه ماند و در چنین روزى با اهل بیت و یاران خود, از مکه به طرف عراق خارج شد و با این کار هم به وظیفه خویش عمل کرد و هم به مسلمانان جهان فهماند که پسر پیغمبر امت , یزید را به رسمیت نشناخته و با او بیعت نکرده ,بلکه علیه او قیام کرده است .

یزید که حرکت مسلم را به سوى کوفه دریافته و از بیعت کوفیان با او آگاه شده بود, ابن زیاد را (که از پلیدترین یاران یزید و از کثیفترین طرفداران حکومت بنى امیه بود) به کوفه فرستاد.

ابن زیاد از ضعف ایمان و دورویى و ترس مردم کوفه استفاده نمود و با تهدید وارعاب , آنان را از دور و بر مسلم پراکنده ساخت , و مسلم به تنهایى با عمال ابن زیاد به نبرد پرداخت , و پس از جنگى دلاورانه و شگفت , با شجاعت شهید شد.

(سلام خدا بر او باد).

و ابن زیاد جامعه دورو و خیانتکار و بیایمان کوفه را علیه امام حسین (ع ) برانگیخت , و کار به جایى رسید که عدهاى از همان کسانى که براى امام (ع ) دعوتنامه نوشته بودند, سلاح جنگ پوشیدند و منتظر ماندند تا امام حسین (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.

امام حسین (ع ) از همان شبى که از مدینه بیرون آمد, و در تمام مدتى که در مکه اقامت گزید, و در طول راه مکه به کربلا, تا هنگام شهادت , گاهى به اشاره , گاهى به صراحت , اعلان میداشت که : مقصود من از حرکت , رسوا ساختن حکومت ضد اسلامى یزید وبرپاداشتن امر به معروف و نهى از منکر و ایستادگى در برابر ظلم و ستمگرى است وجز حمایت قرآن و زنده داشتن دین محمدى هدفى ندارم .

و این مأ موریتى بود که خداوند به او واگذار نموده بود, حتى اگر به کشته شدن خودو اصحاب و فرزندان و اسیرى خانوادهاش اتمام پذیرد.

رسول گرامى (ص ) و امیرمؤمنان (ع ) و حسن بن على (ع ) پیشوایان پیشین اسلام , شهادت امام حسین (ع ) را بارها بیان فرموده بودند.

حتى در هنگام ولادت امام حسین (ع ),رسول گرانمایه اسلام (ص ) شهادتش را تذکر داده بود.(19)

و خود امام حسین (ع ) به علم امامت میدانست که آخر این سفر به شهادتش میانجامد, ولى او کسى نبود که دربرابر دستور آسمانى و فرمان خدا براى جان خود ارزشى قائل باشد, یا از اسارت خانوادهاش واهمهاى به دل راه دهد.

او آن کس بود که بلا را و شهادت راسعادت میپنداشت .

(سلام ابدى خدا بر او باد) .

خبر شهادت حسین (ع ) در کربلا به قدرى در اجتماع اسلامى مورد گفتگو واقع شده بودکه عامه مردم از پایان این سفر مطلع بودند.

چون جسته و گریخته , از رسول الله (ص )و امیرالمؤمنین (ع ) و امام حسن بن على (ع ) و دیگر بزرگان صدر اسلام شنیده بودند.

بدینسان حرکت امام حسین (ع ) با آن درگیریها و ناراحتیها احتمال کشته شدنش را دراذهان عامه تشدید کرد.

بویژه که خود در طول راه میفرمود: من کان باذلا فینا مهجته و موطنا على لقاء الله نفسه فلیرحل معنا.(20)

هر کس حاضر است در راه ما از جان خویش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد,همراه ما بیاید.

و لذا در بعضى از دوستان این توهم پیش آمد که حضرتش را از این سفر منصرف سازند.

غافل از این که فرزند على بن ابى طالب (ع ) امام و جانشین پیامبر, و از دیگران به وظیفه خویش آگاهتر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده دست نخواهد کشید.

بارى امام حسین (ع ) با همه این افکار و نظریهها که اطرافش را گرفته بود به راه خویش ادامه داد, و کوچکترین خللى در تصمیمش راه نیافت .

سرانجام , رفت , و شهادت را دریافت .

نه خود تنها, بلکه با اصحاب و فرزندان که هر یک ستارهاى درخشان در افق اسلام بودند, رفتند و کشته شدند, و خونهایشان شنهاى گرم دشت کربلا را لالهباران کرد تا جامعه مسلمانان بفهمد یزید (باقیمانده بسترهاى گناهآلود خاندان امیه ) جانشین رسول خدا نیست , و اساسا اسلام از بنى امیه و بنى امیه از اسلام جداست .

راستى هرگز اندیشیدهاید اگر شهادت جانگداز و حماسهآفرین حسین (ع ) به وقوع نمیپیوست و مردم یزید را خلیفه پیغمبر (ص ) میدانستند, و آن گاه اخبار درباریزید و شهوترانیهاى او و عمالش را میشنیدند, چقدر از اسلام متنفر میشدند, زیرااسلامى که خلیفه پیغمبرش یزید باشد, به راستى نیز تنفرآور است ... و خاندان پاک حضرت امام حسین (ع ) نیز اسیر شدند تا آخرین رسالت این شهادت رابه گوش مردم برسانند.

و شنیدیم و خواندیم که در شهرها, در بازارها, در مسجدها, در بارگاه متعفن پسر زیاد و دربار نکبتبار یزید, هماره و همه جا دهان گشودند وفریاد زدند, و پرده زیباى فریب را از چهره زشت و جنایتکار جیرهخواران بنى امیه برداشتند و ثابت کردند که یزید سگباز وشرابخوار است , هرگز لیاقت خلافت ندارد و این اریکهاى که او بر آن تکیه زده جایگاه او نیست .

سخنانشان رسالت شهادت حسینى را تکمیل کرد, طوفانى در جانها برانگیختند, چنان که نام یزید تا همیشه مترادف با هر پستى و رذالت و دناءت گردید و همه آرزوهاى طلایى و شیطانیش چون نقش بر آب گشت .

نگرشى ژرف میخواهد تا بتوان بر همه ابعاد این شهادت عظیم وپرنتیجه دست یافت .

از همان اوان شهادتش تا کنون , دوستان و شیعیانش , و همه آنان که به شرافت وعظمت انسان ارج میگذارند, همهساله سالروز به خون غلتیدنش را, سالروز قیام وشهادتش را با سیاهپوشى و عزادارى محترم میشمارند, و خلوص خویش را با گریه برمصایب آن بزرگوار ابراز میدارند.

پیشوایان مآلاندیش و معصوم ما, هماره به واقعه کربلا و به زنده داشتن آن عنایتى خاص داشتند.

غیر از این که خود به زیارت مرقدش میشتافتند و عزایش را بر پا میداشتند, در فضیلت عزادارى و محزون بودن براى آن بزرگوار, گفتارهاى متعددى ایراد فرمودهاند.

ابوعماره گوید: روزى به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسیدم , فرمود اشعارى درسوگوارى حسین براى ما بخوان .

وقتى شروع به خواندن نمودم صداى گریه حضرت برخاست , من میخواندم و آن عزیز میگریست , چندان که صداى گریه از خانه برخاست .

بعد از آن که اشعار را تمام کردم , امام (ع ) در فضلیت و ثواب مرثیه و گریاندن مردم بر امام حسین (ع ) مطالبى بیان فرمود.(21)

و نیز از آن جناب است که فرمود: گریستن و بیتابى کردن در هیچ مصیبتى شایسته نیست مگر در مصیبت حسین بن على , که ثواب و جزایى گرانمایه دارد.(22)

باقرالعلوم , امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم که یکى از اصحاب بزرگ او است فرمود: به شیعیان ما بگویید که به زیارت مرقد حسین بروند, زیرا بر هر شخص باایمانى که به امامت ما معترف است , زیارت قبر اباعبدالله لازم میباشد.(23)

امام صادق (ع ) میفرماید: ان زیارة الحسین علیه السلام افضل ما یکون من الاعمال .

همانا زیارت حسین (ع ) از هر عمل پسندیدهاى ارزش و فضیلتش بیشتر است .(24)

زیرا که این زیارت در حقیقت مدرسه بزرگ و عظیم است که به جهانیان درس ایمان و عمل صالح میدهد و گویى روح را به سوى ملکوت خوبیها و پاکدامنیها و فداکاریهاپرواز میدهد.

هر چند عزادارى و گریه بر مصایب حسین بن على (ع ), و مشرف شدن به زیارت قبرش وبازنمایاندن تاریخ پرشکوه و حماسهساز کربلایش ارزش و معیارى والا دارد, لکن بایددانست که نباید تنها به این زیارتها و گریهها و غم گساریدن اکتفا کرد, بلکه همه این تظاهرات , فلسفه دیندارى , فداکارى و حمایت از قوانین آسمانى را به ما گوشزدمینماید, و هدف هم جز این نیست , و نیاز بزرگ ما از درگاه حسینى آموختن انسانیت و خالى بودن دل از هر چه غیر از خداست میباشد, و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضیه بپردازیم , هدف مقدس حسینى به فراموشى میگراید.

اخلاق و رفتار امام حسین (ع )

با نگاهى اجمالى به 56 سال زندگى سراسر خداخواهى و خداجویى حسین (ع ), درمییابیم که هماره وقت او به پاکدامنى و بندگى و نشر رسالت احمدى و مفاهیم عمیقى والاتراز درک و دید ما گذشته است .

اکنون مرورى کوتاه به زوایاى زندگانى آن عزیز, که پیش روى ما است : جنابش به نماز و نیایش با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقه بسیارى داشت .

گاهى در شبانهروز صدها رکعت نماز میگزاشت .(25)

و حتى در آخرین شب زندگى دست از نیاز و دعا برنداشت , و خواندهایم که از دشمنان مهلت خواست تابتواند با خداى خویش به خلوت بنشیند.

و فرمود: خدا میداند که من نماز و تلاوت قرآن و دعاى زیاد و استغفار را دوست دارم .(26)

حضرتش بارها پیاده به خانه کعبه شتافت و مراسم حج را برگزار کرد.(27)

ابن اثیر در کتاب اسد الغابة مینویسد: کان الحسین رضى الله عنه فاضلا کثیر الصوم و الصلوة و الحج و الصدقة و افعال الخیر جمیعها.(28)

حسین (ع ) بسیار روزه میگرفت و نماز میگزارد و به حج میرفت و صدقه میداد و همه کارهاى پسندیده را انجام میداد.

شخصیت حسین بن على (ع ) آنچنان بلند و دور از دسترس و پرشکوه بود که وقتى بابرادرش امام مجتبى (ع ) پیاده به کعبه میرفتند, همه بزرگان و شخصیتهاى اسلامى به احترامشان از مرکب پیاده شده , همراه آنان راه میپیمودند.(29)

احترامى که جامعه براى حسین (ع ) قائل بود, بدان جهت بود که او با مردم زندگى میکرد - از مردم و معاشرتشان کناره نمیجست - با جان جامعه هماهنگ بود, چونان دیگران از مواهب و مصائب یک اجتماع برخوردار بود, و بالاتر از همه ایمان بیتزلزل او به خداوند, او را غمخوار و یاور مردم ساخته بود.

و گرنه , او نه کاخهاى مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ, و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمیبستند, و حرم رسول الله (ص ) را براى اوخلوت نمیکردند... این روایت یک نمونه از اخلاق اجتماعى اوست , بخوانیم : روزى از محلى عبور میفرمود, عدهاى از فقرا بر عباهاى پهن شدهشان نشسته بودند ونانپارههاى خشکى میخوردند, امام حسین (ع ) میگذشت که تعارفش کردند و او هم پذیرفت , نشست و تناول فرمود و آن گاه بیان داشت : ان الله لا یحب المتکبرین , (30) خداوند متکبران را دوست نمیدارد.

سپس فرمود: من دعوت شما را اجابت کردم , شما هم دعوت مرا اجابت کنید.

آنهاهم دعوت آن حضرت را پذیرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند.

حضرت دستور دادهر چه در خانه موجود است به ضیافتشان بیاورند, (31) و بدین ترتیب پذیرایى گرمى از آنان به عمل آمد, و نیز درس تواضع و انساندوستى را با عمل خویش به جامعه آموخت .

شعیب بن عبدالرحمن خزاعى میگوید: چون حسین بن على (ع ) به شهادت رسید, بر پشت مبارکش آثار پینه مشاهده کردند, علتش را از امام زین العابدین (ع ) پرسیدند,فرمود این پینهها اثر کیسههاى غذایى است که پدرم شبها به دوش میکشید و به خانه زنهاى شوهرمرده و کودکان یتیم و فقرا میرسانید.(32)

شدت علاقه امام حسین (ع ) را به دفاع از مظلوم و حمایت از ستمدیدگان میتوان درداستان ارینب وهمسرش عبدالله بن سلام دریافت , که اجمال و فشردهاش را در این جا متذکر میشویم : یزید به زمان ولایتعهدى , با این که همه نوع وسایل شهوترانى و کامجویى و کامروایى از قبیل پول , مقام , کنیزان رقاصه و... در اختیار داشت , چشم ناپاک و هرزهاش رابه بانوى شوهردار عفیفى دوخته بود.

پدرش معاویه به جاى این که در برابر این رفتار زشت و ننگین عکسالعمل کوبندهاى نشان دهد, با حیلهگرى و دروغپردازى و فریبکارى , مقدماتى فراهم ساخت تا زن پاکدامن مسلمان را از خانه شوهر جدا ساخته به بستر گناهآلوده پسرش یزید بکشاند.

حسین بن على (ع ) از قضیه باخبر شد, در برابر این تصمیم زشت ایستاد و نقشه شوم معاویه را نقش بر آب ساخت و با استفاده از یکى از قوانین اسلام , زن را به شوهرش عبدالله بن سلام بازگرداند و دست تعدى و تجاوز یزید را از خانواده مسلمان و پاکیزهاى قطع نمود و با این کار همت و غیرت الهیاش را نمایان و علاقهمندى خودرا به حفظ نوامیس جامعه مسلمانان ابراز داشت , و این رفتار داستانى شد که درمفاخر آل على (ع ) و دناءت و ستمگرى بنى امیه , براى همیشه در تاریخ به یادگارماند.(33)

علائلى در کتاب سمو المعنى مینویسد: ما در تاریخ انسان به مردان بزرگى برخورد میکنیم که هر کدام در جبهه و جهتى عظمت و بزرگى خویش را جهانگیر ساختهاند, یکى در شجاعت , دیگرى در زهد, آن دیگرى در سخاوت , و... اما شکوه و بزرگى امام حسین (ع ) حجم عظیمى است که ابعادبینهایتش هر یک مشخصکننده یک عظمت فراز تاریخ است , گویا او جامع همه والاییها و فرازمندیها است .(34)

آرى , مردى که وارث بیکرانگى نبوت محمدى است , مردى که وارث عظمت عدل و مروت پدرى چون حضرت على (ع ) است و وارث جلال و درخشندگى فضیلت مادرى چون حضرت فاطمه (س ) است , چگونه نمونه برتر و والاى عظمت انسان و نشانه آشکار فضیلتهاى خدایى نباشد.

درود ما بر او باد که باید او را سمبل اعمال و کردارمان قرار دهیم .

امام حسین (ع ) و حکایت زیستن و شهادتش و لحن گفتارش و ابعاد کردارش نه تنهانمونه یک بزرگمرد تاریخ را براى ما مجسم میسازد, بلکه او با همه خویشتن , آیینه تمامنماى فضیلتها, ب زرگمنشیها, فداکاریها, جانبازیها, خداخواهیها وخداجوییهامیباشد, او به تنهایى میتواند جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشریت راضامن گردد.

بودن و رفتنش , معنویت و فضیلتهاى انسان را ارجمند نمود.

ـــــــــــــــــ

پینوشتها:

(1) در سال و ماه و روز ولادت امام حسین (ع ) اقوال دیگرى هم گفته شده است , ولى ما قول مشهور بین شیعه را نقل کردیم . ر. به . ک . اعلام الورى طبرسى , ص 213.

(2) احتمال دارد منظور از اسما, دختر یزید بن سکن انصارى باشد. ر. به . ک . اعیان الشیعه , جزء 11 , ص 167.

(3) امالى شیخ طوسى , ج 1, ص 377.

(4) شبر بر وزن حسن , و شبیر بر وزن حسین , و مبشر بر وزن محسن , نام پسران هارون بوده است و بوده است و پیغمبر اسلام (ص ) فرزندان خود حسن و حسین و محسن را به این سه نام نامیده است - تاج العروس , ج 3 , ص 389, این سه کلمه در زبان عبرى همان معنى رادارد که حسن و حسین و محسن در زبان عربى دارد - لسان العرب , ج 66, ص 60.

(5) معانى الاخبار, ص 57.

(6) در منابع اسلامى درباره عقیقه سفارش فراوان شده و براى سلامتى فرزند بسیارمؤثر دانسته شده است . ر. به . ک . وسائل الشیعه , ج 15, ص 143 به بعد.

(7) کافى , ج 6, ص 33.

(8) مقتل خوارزمى , ج 1, ص 146 - کمال الدین صدوق , ص 152.

(9) سنن ترمذى , ج 5, ص 323.

(10) ذخائر العقبى , ص 122.

(11) الاصابه , ج 11, ص 30.

(12) سنن ترمذى , ج 5, ص 324 - در این قسمت روایاتى که در کتابهاى اهل تسنن آمده است نقل شد تا براى آنها هم سندیت داشته باشد.

(13) الاصابه , ج 1, ص 333.

(14) تذکرة الخواص ابن جوزى , ص 34 - الاصابه , ج 1, ص 333, آن طور که بعضى ازمورخین گفتهاند این موضوع تقریبا در سن ده سالگى امام حسین (ع ) اتفاق افتاده است .

(15) ارشاد مفید, ص 173.

(16) رجال کشى , ص 94 - کشف الغمة , ج 2, ص 206.

(17) مقتل خوارزمى , ج 1, ص 184 - لهوف , ص 20.

(18) روز هشتم ماه ذیحجه مستحب است که حاجیها به منى بروند, و در آن زمان به این حکم استحبابى عمل میکردند, ولى در زمان ما مرسوم شده است که از روز هشتم یکسره به عرفات میروند.

(19) کامل الزیارات , ص 68 به بعد - مشیر الاحزان , ص 9.

(20) لهوف , ص 53.

(21) کامل الزیارات , ص 105.

(22) کامل الزیارات , ص 101.

(23) کامل الزیارات , ص 121.

(24) کامل الزیارات , ص 147.

(25) عقد الفرید, ج 3, ص 143.

(26) ارشاد مفید, ص 214.

(27) مناقب ابن شهرآشوب , ج 3, ص 224 - اسد الغابة , ج 2, ص 20.

(28) اسد الغابة , ج 2, ص 20.

(29) ذکرى الحسین , ج 1, ص 152, به نقل از ریاض الجنان , چاپ بمبئى , ص 241 -انساب الاشراف .

(30) سوره نحل , آیه 22.

(31) تفسیر عیاشى , ج 2, ص 257.

(32) مناقب , ج 2, ص 222.

(33) الامامة والسیاسة , ج 1, ص 253 به بعد.

(34) از کتاب سمو المعنى , ص 104 به بعد, نقل به معنى شده است


 

نوشته شده توسط:   شهید کاظمی  

شنبه 87 دی 7  7:23 عصر
 

 

دوم محرم ورود امام حسین به سرزمین کربلا (سال 61 قمری)

 

هُرم سوزان کویر، بر خستگی کاروانیان نیشتر می زند و بدن های خسته آن ها را می آزارد. خورشید غروب دوم محرم، آرام خود را در تنگنای افق جای می دهد. کاروان بر سینه تفتیده بیابان توقف می کند. صدایی می پرسد: این جا کجاست؟ پاسخ می آید: این جا کربلاست! آری، حسین (ع) به کربلا می رسد و دل کویر را در تب و تاب می اندازد. آسمان نیز، چهره در هم کشیده است. زمین بغض خود را فرو می خورد. فرات بی صدا اشک می ریزد و خارها خود را به دست نسیم گرم سرنوشت داده اند.

امام حسین در روز ترویه یعنى هشتم ذى ‏حجه سال 60 قمرى از مکه معظمه به سوى عراق مهاجرت فرمود و پس از چند روز، لشکریان عبیدالله بن زیاد به فرماندهى حر بن یزید ریاحى با آن حضرت مواجه شده و مانع حرکت آن حضرت به سوى کوفه شدند. گرچه حر بن یزید، مأموریت داشت با امام حسین برخورد شدید نماید، ولیکن رفتار وى با آن حضرت بر رفق و مدارا بود. به همین جهت‏ حر و لشکریانش در نماز جماعت امام حسین(ع) شرکت مى ‏کردند و به خطبه ‏هاى دلنشین وى گوش جان مى‏ سپردند و این دو سپاه، چند روز بدون هیچ‏گونه مشکلى در کنار هم بودند.

اما عبیدالله بن زیاد که عطش فراوان براى جنگ با اباعبدالله الحسین داشت، نامه ‏اى به حر بن یزید نوشت و وى را مأمور سخت‏گیرى بر امام حسین (ع) نمود. حر بن یزید نیز طبق فرمان، راه را بر امام حسین و یارانش مسدود نمود و آنان را به سوى منطقه خشک و بى حاصل به نام کربلا هدایت کرد و در آنجا آنان را در محاصره خویش قرار داد.

روز پنج شنبه دوم ماه محرم  سال 61 هجرى امام حسین علیه السلام در یکى از نواحى نینوا به نام کربلا فرود آمد. قافله امام حسین چون به سرزمین کربلا رسیدند، آن حضرت پرسید:

این زمین چه نام دارد؟ عرض کردند: کربلا.

آن حضرت تا نام کربلا را شنید، فرمود: اللهم انی اعوذ بک من الکرب و البلاء.

فرمود: این، موضع کرب و بلا و محل محنت و عنا است، فرود آیید که اینجا منزل و محل خیمه‏ هاى ما است و این زمین، جاى ریختن خون ما است و در این مکان قبرهاى ما واقع خواهد شد. جدم رسول خدا مرا به این امور خبر داد.

 

روز بعد عمر بن سعد بن ابى وقاص زهرى با چهار هزار نفر از کوفه رسید و در مقابل امام جاى گرفت. عمر بن سعد از قریش و از طایفه بنى زهره بن کلاب و خویش نزدیک حضرت آمنه مادر بزرگوار رسول خدا (ص) بود. پدرش سعد بن ابى وقاص از پنج نفرى است که در آغاز بعثت رسول خدا صلى الله علیه و آله بوسیله آشنایى با ابى ابکر به دین اسلام در آمدند و نام او در تاریخ اسلام و فتوحات اسلامى پر آوازه است.
عمر بن سعد کسى نزد امام علیه السلام فرستاد که چرا به عراق آمده اید؟ امام در جواب فرمود: عراقیان خود مرا با نوشتن نامه خوانده اند اکنون اگر از آمدن من کراهت دارید به همان حجاز باز مى گردم. ابن سعد نامه اى به ابن زیاد نوشت و آنچه را امام فرموده بود گزارش داد. ابن زیاد گفت: اکنون که چنگال هاى ما به سوى او بند شده است، امید نجات و بازگشتن به حجاز دارد؟ دیگر گذشت و راهى براى وى باقى نمانده است.
آنگاه به ابن سعد نوشت نامه ات راخواندم آنچه نوشته بودى فهمیدم از حسین بن على علیه السلام بخواه که خود و همه همراهانش با یزید بیعت کنند و آنگاه که بیعت به انجام رسید، ما هرچه خواستیم نظر خواهیم داد. سپس نامه دیگرى از ابن زیاد رسید که آب را به روى حسین و یاران وى ببند تا قطره اى از آن را ننوشند، و عمر بى درنگ عمرو بن حجاج را به فرماندهى چهار هزار سوار فرستاد که میان اباعبدالله و آب فرات حایل شدند و راه آب را بر امام و اصحابش بستند و این پیش آمد و سه روز پیش از شهادت امام روى داد.

امام علیه السلام از ابن سعد خواست که با وى ملاقات کند و شبانه در میان دو سپاه ملاقات کردند و مدتى با هم سخن گفتند. چون عمر بن سعد به اردوگاه خود بازگشت و نامه به ابن زیاد نوشت که خدا آتش جنگ را خاموش کرد و با هم توافق کردیم و امر امت به خیر و صلاح برگزار شد، اکنون حسین بن على آماده است که به حجاز برود و به یکى از مرزهاى اسلامى روانه شود و آنگاه جمله اى را به عنوان دروغ مصلحت آمیز براى رام کردن ابن زیاد نوشت. با رسیدن این نامه ابن زیاد نرم شد و تحت تاثیر پیشنهادهاى ابن سعد قرار گرفت. اما شمر بن ذى الجوشن (لعنت الله علیه) که حاضر بود گفت: اشتباه مى کنى، این فرصت را غنیمت شمار و دست از حسین بن على که اکنون بر وى دست یافته اى بر مدار که دیگر چنین فرصتى به دست نخواهى آورد. ابن زیاد گفت: راست مى گویى، پس خودت رهسپار کربلا باش و این نامه را به ابن سعد برسان که حسین و یارانش بدون شرط و تسلیم شوند. آنگاه ایشان را به کوفه فرستاده و گرنه با ایشان بجنگد و اگر هم ابن سعد زیر بار نرفت و حاضر نشد با حسین بن على بجنگد، تو خود فرمانده سپاه باش و گردن او را بزن و سرش را براى من بفرست.
آنگاه به ابن سعد نوشت: من تو را نفرستادم که با حسین بن على مدارا کنى و نزد من از وى شفاعت کنى، و راه سلامت و زندگى او را هموار سازى. اکنون ببین اگر خود و یارانش تسلیم شدند آنها را نزد من بفرست، و اگر امتناع کردند بر آنها حمله کن تا آنان را بکشى و بدن ها را مثله کنى، اما عهد کرده ام که او را بکشم و لگد کوب اسب ها کنم. اکنون اگر به آنچه دستور دادم عمل کردی، تو را پاداش مى دهم و اگر به این کارها تن ندادى از کار ما و سپاه ما برکنار باش و لشکریان را به شمر بن ذى الجوشن واگذار که به ما وى دستور داده ایم.

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد (ص) و آل محمد.

 

 


 

نوشته شده توسط:   شهید کاظمی  

سه شنبه 87 دی 3  9:24 عصر

تعریف یک مودم ADSL:
برای آنکه بدانیم یک مودم
ADSL چگونه کار می کند اول در مورد ارتباط مودمهای DSL که ADSLنیز از خانواده آنها می باشد صحبت می کنیم.

نحوه کار مودم‌های
DSL
کاربران از طریق یک مودم معمولی، یا با استفاده از شبکه محلی در دفتر کار خود، یا از طریق یک مودم کابلی و یا با استفاده از یک اتصال
DSL به اینترنت متصل می‌شوند. اتصال DSL یک اتصال پر سرعت است که از سیم‌های عادی به کار رفته در خطوط تلفن استفاده می‌کند .

مزایای اتصال
DSL عبارت هستند از :
• کاربران می‌توانند در هنگام اتصال به اینترنت از خط تلفن برای برقراری مکالمات تلفنی نیز استفاده کنند .
• سرعت مودم‌های
DSL از مودم‌های معمولی بسیار بالاتر است (?/? مگابیت در ثانیه) در مقایسه با ?? کیلوبیت در ثانیه.
• برای استفاده از مودم‌های
DSL لزومیً به سیم‌کشی جدید نیاز نیست. این مودم‌ها می‌توانند از خط تلفن موجود کاربران استفاده کنند .
• شرکتی که اتصال
DSL را ارائه می‌کند، معمولاً مودم را نیز به همراه خدمات نصب ارائه می‌کند .

مودم‌های
DSL نقاط ضعفی نیز دارند که عبارت هستند از :
• هر چه فاصله کاربران از مرکز ارائه کننده خدمات کمتر باشد، این مودم‌ها بهتر کار می‌کنند.
• سرعت اتصال از طریق این مودم‌ها به هنگام دریافت داده‌ها از اینترنت، بیشتر از زمان ارسال داده است .
• خدمات
DSL یا به عبارت دیگر روشی که برای گنجانیدن اطلاعات بیشتر در یک خط تلفن معمولی به کار می‌رود تا امکان برقراری ارتباط تلفنی را در حین اتصال به اینترنت به کاربران دهد، شرح داده شده است .

تقسیم سیگنال‌ها:
دو استاندارد رقیب و ناسازگار برای مودم‌های
ADSL ، وجود دارد :

?. استاندارد رسمی
ANSl که سیستمی به نام Discrete Multitone یا DMT است و طبق گزارش تولید کنندگان، امروز ، اکثر تجهیزات ADSL از آن استفاده می‌کنند؛
?. استانداری که در گذشته مورد استفاده قرار می‌گرفت و کاربرد ساده‌تری داشت، سیستم
CAP بود که در بسیاری از اتصالات اولیه ADSL به کار می‌رفت.

سیستم
CAP ، سیگنال‌های خط تلفن را به سه باند مختلف تقسیم می‌کند: مکالمات تلفنی در باند صفر تا چهار کیلوهرتزی حمل می‌شوند، مانند وضعیت موجود در تمام مدارهای POTS کانال انتقال دهنده داده‌ها از کاربر به سرور که در باند بین ?? و ??? کیلوهرتز ، منتقل می‌شود. کانال انتقال داده از سرور به کاربر که از فرکانس ??? کیلوهرتز آغاز شده و طبق شرایط (طول خط ، میزان پارازیت و تعداد کاربران در یک مرکز سوئیچ مخابرات) تا حداکثر ?/? مگاهرتز افزایش می‌یابد. این سیستم، با سه کانال که با فاصله زیاد از یکدیگر قرار دارند، احتمال تداخل بین کانال‌های یک خط یا تداخل بین سیگنال‌های خطوط مختلف را به حداقل می‌رساند. سیستم DMT نیز سیگنال‌ها را به کانال‌های مجزا تجزیه می‌کند. اما برای تبادل داده‌ها بین کلاینت و سرور از دو کانال عریض استفاده نمی‌کند، بلکه داده‌ها را در ??? کانال جداگانه با پهنای باند ? کیلوهرتز جای می‌دهد. در مقام مقایسه، مجسم کنید که شرکت مخابرات خط مسی تلفن شما را به ??? خط چهار کیلوهرتزی تقسیم کرده و سپس به هر یک از آنها یک مودم وصل کند ؛ در نتیجه معادل ??? مودم در یک زمان به کامپیوتر شما متصل خواهد شد . هر کانال کنترل می‌شود و اگر کیفیت آن بیش از حد پایین باشد، سیگنال به کانال دیگری انتقال داده می‌شود. این سیستم به‌طور دائم سیگنال‌ها را به کانال‌های مختلف منتقل می‌کند تا بهترین کانال‌ها را برای انتقال و دریافت بیابد. به علاوه ، بعضی از کانال‌های سطح پایین‌تر (کانال‌هائی که با فرکانس ? کیلوهرتز آغاز می‌شوند)، به عنوان کانال‌های دو جهته مورد استفاده قرار می‌گیرند. کنترل و مرتب سازی اطلاعات در کانال‌های دو جهته و حفظ کیفیت در تمامی ??? کانال ، موجب پیچیده شدن پیاده‌سازی DMT در مقایسه با سیستم CAP شده است، اما در عوض DMT انعطاف پذیری خطوطی را که کیفیت‌های مختلف دارند، افزایش می‌دهد. البته از نظر کاربران DSL سیستم‌های CAP و DMT با یکدیگر مشابه هستند. با نصب ADSl معمولا چند فیلتر کوچک در اختیار کاربر قرار می‌گیرد تا آنها را به پریزهای مورد استفاده تلفن متصل کند. این فیلترها، فیلترهای ساده‌ای به نام فیلتر پایین گذر LP هستند که تمام سیگنال‌هائی را که فرکانس آنها از حد خاصی بالاتر است، حذف می‌کنند.
از آنجائیکه تمام مکالمات تلفنی در فرکانس‌های پایین‌تر از چهار کیلوهرتز صورت می‌گیرند، فیلترهای
LP برای متوقف کردن تمام ارتباطات بالاتر از این فرکانس ساخته می‌شوند تا سیگنال‌های داده با مکالمات استاندارد تلفنی تداخل نکنند .

تجهیزات
DSL:
تجهیزات اتصالات
ADSL شامل دو قطعه است؛ یک قطعه که مورد استفاده کاربران قرار می‌گیرد و قطعه دیگر که ارائه دهندگان خدمات اینترنتی، شرکت تلفن یا سایر تامین کنندگان خدمات DSL به آن نیاز دارند .



قطعه مورد استفاده کاربران ، یک گیرنده/فرستنده
DSL است که می‌تواند خدمات دیگری نیز ارائه کند . تامین کنندگان خدمات DSL برای دریافت اتصالات مشتریان خود، به یک DSLAM نیاز دارند .

گیرنده / فرستنده
DSL:
اغلب کاربران خانگی به دستگاه گیرنده/فرستنده
DSL خود ( مودم DSL) گویند اما مهندسان شرکت مخابرات یا ارائه دهندگان خدمات اینترنتی ، آن را ATU_R می‌نامند . صرف نظر از نام این دستگاه ، این وسیله ، نقطه ارتباطی داده‌های موجود در کامپیوتر یا شبکه کاربر با خط DSL است. اگر چه اکثر مودم‌های نصب شده در مناطق مسکونی از اتصالات USB یا اترنت ?? Base_T استفاده می‌کنند اما می‌توان دستگاه گیرنده / فرستنده را به روش‌های مختلفی به تجهیزات کاربر متصل کرد. با وجود این که اکثر گیرنده/فرستنده‌های ADSL عرضه شده توسط ارائه دهندگان خدمات اینترنتی و شرکت مخابرات صرفاً گیرنده/فرستنده هستند، دستگاه‌هائی که شرکت‌های مورد استفاده قرار می‌دهند ممکن است از ترکیب روترهای شبکه، سوئیچ‌ها یا سایر تجهیزات شبکه سازی در یک پلت فرم تشکیل شده باشند.

DSLAM:
دستگاه
DSLAM مورد استفاده ارائه کنندگان خدمات دسترسی، دستگاهی است که در واقع امکان کارکرد DSL را به وجود می‌آورد. DSL_AM اتصالات تعداد زیادی از مشتریان را جمع آوری کرده و آنها را در یک اتصال پرظرفیت به اینترنت قرار می‌دهد. دستگاه‌های DSLAM معمولاًَ انعطاف‌پذیر هستند و می‌تواننداز انواع DSL و انواع مختلف پروتکل‌ها و استانداردها (برای مثال CAP وDMT) پشتیبانی کنند. به علاوه ، دستگاه DSLAM ممکن است قابلیت‌های دیگری از جمله مسیریابی یا اختصاص آدرس‌های LP پویا به مشتریان را نیز داشته باشد. DSLAM تفاوت‌هائی اساسی میان اتصالات ADSL و مودم‌های کابلی ایجاد می‌کند. از آنجائیکه کاربران مودم‌های کابلی معمولاً یک شبکه را که یک محله مسکونی را تحت پوشش قرار می‌دهد بین خود تقسیم می‌کنند، در بسیاری از موارد افزایش تعداد کاربران به کاهش کیفیت منجر می‌شود.

مودم‌های
ADSL یک اتصال اختصاصی را از هر کاربر به DSLAM باز می‌گردانند و به این ترتیب کاربران به هنگام اضافه شدن کاربران جدید به شبکه ، کاهشی در عملکرد احساس نمی‌کنند ، البته تا زمانی که تعداد کل کاربران موجب ازدحام در یک اتصال مجزا و پرسرعت به اینترنت نشود. در آن مقطع ، تامین کنندگان خدمات می‌توانند با ارتقاء این فناوری، امکانات بیشتری را برای تمام کاربران متصل به DSLAM فراهم کنند.


 

نوشته شده توسط:   شهید کاظمی  

سه شنبه 87 دی 3  9:21 عصر

احتمالا شما هم از آن دسته از کاربران اینترنت هستید که ازDial up یا همان سیستم شماره‌گیری استفاده می‌کنید‌، یک مودم معمولی برروی سیستم خود دارید‌، زمان زیادی از وقت شما هر روز باید صرف شماره‌گیری واتصال به اینترنت و قطع وصل‌های متوالی‌شود‌، در زمان استفاده از اینترنت خط تلفن شما مشغول است و هزینه تلفن را هم باید پرداخت کنید‌، مولتی‌مدیا در اینترنت را هم بی‌خیال شده‌اید و در‌آخر این‌که ازسرعت کند حلزونی اینترنت هم کلافه هستید. اما آیا اینترنت پرسرعت را تاکنون تجربه کرده اید؟

اینترنت،‌ Dial up و…
برای اتصال به اینترنت با استفاده از
خطوط‌تلفن استاندارد (زوج سیم مسی ) در کنار سیستم معروف و آشنای Dial up، روش‌های دیگری هم وجود دارد، مانند استفاده ازمودمهای کابلی‌، شبکه محلی و یا فناوری (DSL(Digital Subscriber Line و بی‌سیم (Wireless). فناوری‌ ADSL یکی از مناسب‌ترین و باصرفه‌ترین راهکارهای دسترسی به اینترنت پر‌سرعت و مقابله با مشکلات سیستم‌های اتصال معمولی Dial up است‌!

فناوریADSL
Asymmetric-DSL یا‌ADSL،‌ ‌یکی از فناوری های رده‌ xDSL است.DSL یاخطوط اشتراک دیجیتالی‌با استفاده از کابلهای تلفن معمولی،‌امکان بهره‌گیری از سرعت بالا را برای اتصال به اینترنت فراهم می‌کند‌DSL .امکانات و روش‌های گوناگونی برای مصارف خانگی فراهم می‌کند که مناسب‌ترین آنها روش خطوط دیجیتال نامتقارن یا‌‌ADSLاست. در این روش با بهره‌گیری از نوعی خاص مدولاسیون، پهنای باند قابل‌استفاده برروی کابل تلفن به باندهای فرکانسی متفاوتی تقسیم و هر سیگنال فرکانسی (صوت ، ارسال و دریافت داده‌های دیجیتالی) در یک باند صورت می‌پذیرد.
بدین‌صورت در هنگام اتصال به اینترنت دیگر خط تلفن برای مکالمات
صوتی اشغال نخواهد بود و امکان تبادل صوت و تصویرنیز وجود خواهد داشت .
در‌‌
ADSL سرعت ارسال اطلاعات با سرعت دریافت اطلاعات مساوی نخواهد بود، در بالاترین سطح تئوری، امکان دریافت اطلاعات (DownStream) با سرعتی در‌حدود ‌‌8mbps و ارسال داده‌ (UpStream) با سرعتی معادل ‌640‌mbps فراهم می‌شود. دقیقا بدین‌خاطر از‌‌ADSL بانام نامتقارن یاد می‌شود. بصورت عملی یک کاربرخطوط ADSL می‌تواند با سرعتی در‌حدود 2mbps دریافت و‌‌256mbps ارسال اطلاعات برروی اینترنت داشته باشد. در استفاده از اینترنت با فناوری‌ ADSL از‌Dial up وشماره‌گیری و انتظار برای اتصال یا قطع ارتباط خبری نخواهد بود‌و شما بصورت دائمی با مرکز‌‌ISP و در نهایت شبکه اینترنت متصل خواهید بود. با روشن کردن کامپیوتر خود اتصال شما به اینترنت برقرار می‌شود.

مزایای ADSL
اولین دستاورد‌
ADSL بهره‌گیری از خطوط تلفن معمولی و شبکه ارتباطی آماده خواهد بود و در نتیجه نیازی به سیم‌کشی و تجهیزات جدید مخابراتی نیست.
عدم اشغال خط‌تلفن در هنگام اتصال به اینترنت، امکان استفاده از
اینترنت پر‌سرعت به نسبت روشهایی مانند‌ Dial up برروی سیستم های خانگی و شرکتهای کوچک که از امکانات پیشرفته‌ای برخوردار نیستند، اتصال دائمی به شبکه اینترنت بدون نیاز به شماره‌گیری و اشغال بودن خط ، هزینه کم در نصب و راه‌اندازی و خرید تجهیزات، کاهش هزینه و عدم نیاز به تجهیزات اضافی برای کاربران خانگی در استفاده از اینترنت و راه اندازی آسان و سریع از دیگر مزایای مهم ADSL است.

معایب خطوط‌ ADSL
در فناوری‌های
DSL کیفیت‌و‌سرعت انتقال اطلاعات وابستگی زیادی به مسافت میان کاربر مشترک با مرکز تلفن ارائه خدماتDSL دارد. هرچقدر مشترک از مرکز تلفن مسافت دورتری داشته باشد به همان نسبت از سرعت و کیفیت پایین‌تری برخوردار خواهد بود. در مسافت‌های بالاتر از 5 ‌‌کیلومتر عملا ارائه سرویس اینترنت پر سرعت امکانپذیر نیست.
عدم تقارن سرعت ارسال و دریافت اطلاعات در
ADSL نیز برای شرکت‌هاو سازمان‌های بزرگ مشکل ساز خواهد شد. ضعیف و فرسوده بودن زیربنای ارتباطی مخابراتی و عمدتا عمر بالای خطوط تلفن که تاثیر مستقیمی برکیفیت و سرعت خدمات‌ADSL خواهند داشت.

تجهیزات ADSL
فارغ از تجهیزات مخابراتی تکنولوژی‌های
DSL بطور ساده در یک نگاه می‌توان گفت‌ ADSL از دو دستگاه خاص استفاده می‌کند: یک دستگاه معروف به مودمهای‌ DSL در محل مشترکین و دستگاه DSL Access Multiplexer (DSLAM) در محل شرکت ارائه دهنده خدمات. ADSL مودمهای DSL که با نام ATU-R نیز از آنها یاد‌می‌شود، مسئولیت برقراری اتصال میان کامپیوتر مشترک را با خط‌ DSL برعهده دارند. این نوع از مودمها معمولا با‌ USB و یا پورت اترنت ‌‌10base-T به کامپیوتر کاربر متصل می‌شوند DSLAM . با جدا سازی باندهای فرکانسی 4‌کیلوهرتزی از دیگر پهنای باند برای هر خط اتصالی ADSL امکان ارتباطات کاربران و اتصال به تجهیزات مجتمع پر‌سرعت را برای اینترنت در مراکز ارائه خدمات‌ADSL فراهم می‌کند. فرکانس باند ‌‌‌4kbps نیز به سمت سوئیچ‌های مخابراتی هدایت می‌شود. به هر DSLAM صدها زوج‌سیم متصل می‌شود که درنهایت بسوی یک اتصال اینترنت با پهنای باند خیلی‌زیاد هدایت می‌شوند و تا وقتی این پهنای‌باند‌اشباع نشده است، مشترک می‌تواند به ‌صورت یکنواخت و با سرعت‌بالا از اینترنت استفاده کند. در سمت مشترک، گاهی نیاز است که از یک‌دستگاه فیلتر جداکننده بنام Splitterنیزاستفاده شود تا میان باند‌فرکانسی صدا برای مکالمات تلفن با اطلاعات ‌ت ADSL داخل بوجود نیاید.

نگاهی به اینترنت پر‌سرعت در ایران
از تابستان‌‌83 ‌‌چندین
شرکت‌ PAP شروع به ارائه خدمات‌ ADSL در تهران و چند شهربزرگ دیگر نموده‌اند. برای استفاده از اینترنت پرسرعت یا همان خدمات‌‌ADSL ابتدا باید دید کدام شرکت یا ISP خدمات‌‌ADSL را در منطقه مخابراتی‌شما ارائه می‌دهد. همانطور که بیان شد زمانی می‌توان از خدمات‌ ADSL استفاده کرد که فاصله مرکز مخابراتی با مشترک بیش از ‌‌5 ‌‌کیلومتر نباشد . بسیاری از شرکت‌های‌خدمات‌‌ADSL با گرفتن مبلغی بصورت ودیعه مودم DSL و دیگر تجهیزات موردنیاز را بصورت امانی دراختیار مشترک قرارخواهند داد و نیازی به خرید مودم نخواهید داشت. دیگر هزینه‌ای که باید پرداخت شود هزینه حق اشتراک و هزینه مخابراتی است که براساس جدول انواع سرویس‌های ارائه شده (با معیار سرعت ارسال و دریافت اطلاعات) توسط شرکت خدمات‌ ADSL متفاوت خواهد بود.
هزینه‌اینترنت
پر‌سرعت براساس مقدار حجم مبادلات اطلاعاتی (download) توسط مشترک در ماه است . هر شرکت خدمات‌ ADSL سقفی را برای حجم‌انتقالی دیتا درنظرخواهد گرفت (در محدوده چند گیگابایت) و در صورت استفاده بیشتر براساس هر گیگابایت، هزینه اضافه‌ای باید پرداخت شود

 


 

نوشته شده توسط:   شهید کاظمی  

 

الف : ایجاد تعادل بین محتوا و فرایند تدریس:

اگر تلاش معلمان در فرایند یاددهی – یادگیری تمام کردن کتاب درسی و آماده کردن شاگردان برای آزمون نهایی باشد این روش از دیگر فعالیتهای آموزشی از جمله پرورش تفکر ، در کلاس جلوگیری می کند.

ب : ایجاد تعادل بین سخنرانی و کنش متقابل :

معلم باید از طریق تشویق  مباحثه و پرسش و با استفاده از دیگر روش های مناسب برای تبادل اندیشه در کلاس درس ، بین سخنرانی خود و کنش متقابل دانش آموزان تعادل ایجاد کند.

ج : سازماندهی و طراحی فضای کلاس :

فضای آموزشی در پرورش مهارت های تفکر انتقادی نقش بسیار ارزنده ای دارد . سازماندهی و آرایش کلاس درس به منظور ایجاد فضایی برای تعامل بسیار دشوار اما مفید و موثر است که در ذیل به پنج نکته اساسی که برای موثرتر شدن این امر اشاره دارد پرداخته می شود:

1) هر جلسه را با طرح یک مساله شروع کنید :
درابتدای شروع هر درس تدریس را با یک سوال یا مساله ی جذاب شروع کنیم که باعث جلب توجه دانش آموزان به درس مورد نظر گردد.

2) برای تشویق شاگردان به تعمق از سکوت استفاده کنید :
علاوه بر روش های حل مساله ،بحث و گفتگو و حتی تبادل پر شور عقاید ، سکوت هم می تواند به رشد تفکر انتقادی کمک کند.

3) فضای کلاس را طوری مرتب شود که باعث کنش متقابل شود :
شرایط فیزیکی کلاس درس در ایجاد محیطی مناسب برای تفکر انتقادی بسیار حائز اهمیت است . فضای کلاس درس باید طوری طراحی شود که تبادل اندیشه را تسهیل کند . قرار دادن صندلی ها و میزها در صف مستقیم و پشت سر هم ، تبادل اندیشه و تفکر جمعی دانش آموزان را غیر ممکن می سازد . معلم ها با استفاده از تخیل و اندکی تلاش می توانند وضعیت فیزیکی کلاس درس را اصلاح و فضایی ایجاد کنند که باعث تبادل افکار دانش آموزان شود.
در کلاس های کوچک و کم جمعیت می توان میزها و صندلی ها را به صورت نیم دایره ، دایره ، چهارگوش یا به شکل(U ) یا ( نعل اسبی ) مرتب کرد. و در کلاس های بزرگتر هم می توان شاگردان را به گروه های کوچک تقسیم کرد .در این گونه سازماندهی کلاس هدف اصلی این است که دانش آموزان یکدیگر را ببینند و با یکدیگر به مباحثه و فعالیت بپردازند.

4)در صورت امکان به وقت کلاس بیفزایید:
تفکر زمانی پرورش می یابد که دانش آموزان فرصت کافی برای تعمق و تفکر داشته باشند . کلاس درس با زمان محدود برای پرورش تفکر مفید و موثر نخواهد بود و کلاس های طولانی برای آموزش فنون تفکر انتقادی بسیار بهتر و موثرتر از کلاس های کوتاه مدت است : از این رو ، معلمان باید در صورت کمبود وقت تلاش کنند بر وقت کلاس بیفزایند تا دانش آموزان فرصت بررسی ، تبادل اندیشه و تجزیه و تحلیل اطلاعات را بیابند .

5) محیطی پذیرا ایجاد کنید:
تلاش برای تشویق دانش آموزان به بحث و تبادل اندیشه به محیطی پذیرا نیاز دارد ؛ یعنی جایی که هم دانش آموزان در آن احساس امنیت کنند و هم معلمان بتوانند به یکدیگر اعتماد و اطمینان نمایند.معلمان باید با دقت و احترام به اظهار نظرهای دانش آموزان گوش دهند . آنان می توانند به طور مستند و معقول اظهارات نادرست دانش آموزان را رد کنند ، اما هرگز نباید خود دانش آموزان را طرد نمایند یا مورد سرزنش قرار دهند.معلمان باید برای اظهارات غلط یا درست دانش آموزان در فرایند بحث و تبادل اندیشه ارزش یکسانی قائل شوند ؛ زیرا محصول اندیشه ی آنان است و زمینه ای برای اندیشه ی مجدد و ٍ
?ویایی تفکرشان فراهم می سازد(شعبانی ، 1382 ، ص 93 – 97 )

منبع: www.orvah.com

 

 


 

نوشته شده توسط:   شهید کاظمی  

دوشنبه 87 آذر 11  9:58 عصر


صاحب نظران در زمینه روش هاى آموزش و پرورش خلاقیت نظریاتى را ابراز کرده اند. به عنوان نمونه، تورنس، دانشمند معروف، براى رشد و پرورش خلاقیت توصیه هایى را به والدین و مربیان مى نماید تا از این طریق بتوانند زمینه را براى بروز خلاقیت فرزندان و متربیان خود آماده نمایند.
. تجسم([29]) قوى: توانایى تصور و تجسم اشیا، مفاهیم و فرایندها امکان بروز خلاقیت را بیشتر مى کند. بهتر است تصویرها زنده، متنوع، روشن و قوى باشند. تحریک کنجکاوى، انواع بازى هاى فکرى، نقاشى، تجسم آنچه بیان یا خوانده مى شود و دستکارى تصاویر روش هاى مفیدى براى این مهارت مى باشد.
2. درک مطلب: در این زمینه باید مطلب اصلى فهمیده شود و موارد غیراساسى و بى مورد را کنار گذاشت. براى آموزش این مهارت به عنوان نمونه مى توان داستانى را براى کودکان خواند و از آن ها خواست تا اصل مطلب را به تصویر بکشند و یا آن را به شعر درآورند و یا خلاصه نمایند. هرچه مطلب ساده و روشن باشد، دریافت اصل مطلب راحت تر است.
3. توجه به عواطف: در نظر گرفتن احساسات و عواطف نقش بسزایى در رشد و یا عدم رشد خلاقیت دارد. عواطف مى تواند باعث شور و شوق شود و یا در جنبه منفى عامل بازدارنده باشد.
4. قدرت تخیل: در این روش فرد خود را جاى چیز دیگر قرار مى دهد. روش هاى پرورش تخیل بسیار متنوع است; مثل خواندن و نوشتن داستان هاى تخیلى و علمى. اختراعات و ابداعات بسیار زیادى وجود دارند که نتیجه قدرت تخیل افراد است.
5. ابتکار:([30]) در این روش باید از فرد خواست تفکر عادى و آنچه را که عادت کرده است کنار بگذارد و به تفکر غیرمعمولى توجه نماید. او نباید از اینکه تفکرى متفاوت با دیگران دارد اضطراب داشته باشد.
6. توانایى درونى: رشد و پرورش تجسم مسائل پنهانى و درونى مى تواند نقش مؤثرى در خلاقیت داشته باشد. تمرکز، دقت و توجه به مسائل درونى فرایند خلاقیت را تسهیل مى نماید.
7. بررسى راه هاى متفاوت: والدین و مربیان باید از کودکان بخواهند راه حل هاى گوناگونى را براى حل مسائل در نظر گیرند. یافتن راه حل هاى متفاوت و دورى از انتقاد([31]) نسبت به ایده ها و عدم محدودیت در ارائه اندیشه ها زمینه را براى خلاقیت مهیا مى نماید.
8. شوخ طبعى:([32]) از ویژگى هاى افراد خلاق شوخ طبعى است. شوخ طبعى به این معناست که فرد مسائل بى ربط و نامناسب را که بر خلاف آداب معمول است به هم مربوط مى سازد. بنابراین، باید آن را تقویب و تأیید نمود.
9. زود قضاوت نکردن: باید به کودکان آموزش داد که از قضاوت عجولانه بدون تفکر و پیشداورى و تعصب خوددارى نمایند و در داورى تفکر و استدلال را مدنظر قرار دهند.
10. نگاهى دوباره: از مسائل مهم خلاقیت، داشتن نگرشى متفاوت است. فرد خلاق به دنبال جنبه هاى جدیدى است.
تغییر نقش از روش هاى مؤثر در خلاقیت است; مثلا، جابه جایى نقش ها مانند معلم ـ دانش آموز، والدین ـ کودک مى تواند نقش ها را تغییر داده و اندیشه هاى جدیدى به وجود آورد.
نقش معلم در پرورش خلاقیت
بررسى و مطالعه زندگى انسان هاى خلاق حاکى از آن است که هنگامى خلاقیت به شکوفایى مى رسد که شخص بتواند بین آنچه در درون دارد و آنچه از محیط مى آموزد ارتباط برقرار نماید; بدین معنا که طبیعت یا فطرت با تربیت هماهنگ باشد. بنابراین، براى رشد و گسترش خلاقیت، باید مربیان تربیتى به نکات زیر توجه کافى مبذول دارند: سؤالات بحث انگیز مطرح نمایند، از وسایل کمک آموزشى بهره بگیرند، ارتباط مسائل درسى را با واقعیت هاى زندگى بیان نمایند، از محرکات مختلف مثل تصاویر و نمودار استفاده کنند، به تخیلات دانش آموزان اهمیت دهند، اعتماد به نفس دانش آموزان را تقویت کنند، در دانش آموزان احساس آرامش ایجاد نمایند، مطالب درسى را با مطلب قبلى و تجارب دانش آموزان تنظیم کنند، فعال بودن دانش آموزان در جریان درس را مورد توجه قرار دهند، فرصت فکر کردن به دانش آموزان بدهند، تحقیق و جستوجو را تقویت کنند، به درک و فهمیدن بیش از حفظ کردن([33]) عنایت داشته باشند، به افکار و عقاید دانش آموزان احترام بگذارند، از پاسخ ها و سؤالات عجیب و غریب و بى ربط دانش آموزان ناراحت نشوند و از آن استقبال نمایند، به کیفیت یادگیرى اهمیت بدهند، روش بحث و گفتوگو را انتخاب نمایند، برخى مواقع از خود دانش آموزان بخواهند مسائلى را مطرح کنند، به راه ها و جواب هاى مختلف توجه کنند نه اینکه فقط یک راه حل مشخص و معین را مدنظر داشته باشند، و قدرت تجزیه و تحلیل و انتقادى بودن را در دانش آموزان رشد دهند.
روش تدریس معلم از نکات قابل اهمیت در پرورش خلاقیت است. بنابراین، روش تدریس او باید اکتشافى و فعال باشد، یعنى روش هایى را به کار بندد که دانش آموزان را به فعالیت وادارد، جلسات بحث و گفتوگو تشکیل دهد و آن ها را با مسائل روبه رو سازد. معلم باید دانش آموزان را به خطرپذیرى معقول تشویق نماید. منظور از خطرپذیرى به مخاطره انداختن زندگى نیست. دانشمندانى همچون شکسپیر (نمایش نامه نویس)، داستایوسکى (داستان نویس) و پیکاسو (نقاش) با خطرپذیرى، به چنین موفقیت هایى دست یافتند. بنابراین، شکیبایى و صبر در برابر شکست را باید به دانش آموزان آموخت.
دانشمندان، دنیا را فقط سیاه و سفید نمى بینند و فعالیت هایشان را به صورت قانون همه یا هیچ تنظیم نمى کنند، آن ها بارها تغییر عقیده مى دهند و سبک خود را عوض مى کنند و مکرر آثارشان را بازبینى مى کنند تا نتیجه مطلوبى بگیرند و هیچ گاه آن را تکمیل شده تلقّى نمى کنند.
به دانش آموزان باید فرصت آزمایش و خطا داد و نباید به خاطر اشتباه در شیوه تفکر، آن ها را تنبیه و جریمه نمود. برخى مواقع پاسخ دانش آموزان فقط به خاطر آنکه مورد انتظار معلم نیست و با اندیشه او همخوانى ندارد اشتباه تلقّى مى شود. در صورتى که خطا زمینه ساز چالش فکرى و ابزارى براى تکوین اندیشه است. از این رو، به دانش آموزان باید اجازه داد از خطا کردن نهراسند; زیرا همه افراد خطا مى کنند و بهتر است آن ها شهامت، شجاعت، تهوّر و جوشش فکرى براى ابداع و خلاقیت داشته باشند و هنگام اشتباه به جاى تنبیه و سرزنش، هدایت و ارشاد شوند.


منبع: ـ آلن راس، روان شناسى شخصیت (نظریه ها و مفاهیم)، ترجمه سیاوش جمالفر، روان، چ دوم، 1375;


 

نوشته شده توسط:   شهید کاظمی  

دوشنبه 87 آذر 11  9:52 عصر


صاحب نظران در زمینه روش هاى آموزش و پرورش خلاقیت نظریاتى را ابراز کرده اند. به عنوان نمونه، تورنس، دانشمند معروف، براى رشد و پرورش خلاقیت توصیه هایى را به والدین و مربیان مى نماید تا از این طریق بتوانند زمینه را براى بروز خلاقیت فرزندان و متربیان خود آماده نمایند.
. تجسم([29]) قوى: توانایى تصور و تجسم اشیا، مفاهیم و فرایندها امکان بروز خلاقیت را بیشتر مى کند. بهتر است تصویرها زنده، متنوع، روشن و قوى باشند. تحریک کنجکاوى، انواع بازى هاى فکرى، نقاشى، تجسم آنچه بیان یا خوانده مى شود و دستکارى تصاویر روش هاى مفیدى براى این مهارت مى باشد.
2. درک مطلب: در این زمینه باید مطلب اصلى فهمیده شود و موارد غیراساسى و بى مورد را کنار گذاشت. براى آموزش این مهارت به عنوان نمونه مى توان داستانى را براى کودکان خواند و از آن ها خواست تا اصل مطلب را به تصویر بکشند و یا آن را به شعر درآورند و یا خلاصه نمایند. هرچه مطلب ساده و روشن باشد، دریافت اصل مطلب راحت تر است.
3. توجه به عواطف: در نظر گرفتن احساسات و عواطف نقش بسزایى در رشد و یا عدم رشد خلاقیت دارد. عواطف مى تواند باعث شور و شوق شود و یا در جنبه منفى عامل بازدارنده باشد.
4. قدرت تخیل: در این روش فرد خود را جاى چیز دیگر قرار مى دهد. روش هاى پرورش تخیل بسیار متنوع است; مثل خواندن و نوشتن داستان هاى تخیلى و علمى. اختراعات و ابداعات بسیار زیادى وجود دارند که نتیجه قدرت تخیل افراد است.
5. ابتکار:([30]) در این روش باید از فرد خواست تفکر عادى و آنچه را که عادت کرده است کنار بگذارد و به تفکر غیرمعمولى توجه نماید. او نباید از اینکه تفکرى متفاوت با دیگران دارد اضطراب داشته باشد.
6. توانایى درونى: رشد و پرورش تجسم مسائل پنهانى و درونى مى تواند نقش مؤثرى در خلاقیت داشته باشد. تمرکز، دقت و توجه به مسائل درونى فرایند خلاقیت را تسهیل مى نماید.
7. بررسى راه هاى متفاوت: والدین و مربیان باید از کودکان بخواهند راه حل هاى گوناگونى را براى حل مسائل در نظر گیرند. یافتن راه حل هاى متفاوت و دورى از انتقاد([31]) نسبت به ایده ها و عدم محدودیت در ارائه اندیشه ها زمینه را براى خلاقیت مهیا مى نماید.
8. شوخ طبعى:([32]) از ویژگى هاى افراد خلاق شوخ طبعى است. شوخ طبعى به این معناست که فرد مسائل بى ربط و نامناسب را که بر خلاف آداب معمول است به هم مربوط مى سازد. بنابراین، باید آن را تقویب و تأیید نمود.
9. زود قضاوت نکردن: باید به کودکان آموزش داد که از قضاوت عجولانه بدون تفکر و پیشداورى و تعصب خوددارى نمایند و در داورى تفکر و استدلال را مدنظر قرار دهند.
10. نگاهى دوباره: از مسائل مهم خلاقیت، داشتن نگرشى متفاوت است. فرد خلاق به دنبال جنبه هاى جدیدى است.
تغییر نقش از روش هاى مؤثر در خلاقیت است; مثلا، جابه جایى نقش ها مانند معلم ـ دانش آموز، والدین ـ کودک مى تواند نقش ها را تغییر داده و اندیشه هاى جدیدى به وجود آورد.
نقش معلم در پرورش خلاقیت
بررسى و مطالعه زندگى انسان هاى خلاق حاکى از آن است که هنگامى خلاقیت به شکوفایى مى رسد که شخص بتواند بین آنچه در درون دارد و آنچه از محیط مى آموزد ارتباط برقرار نماید; بدین معنا که طبیعت یا فطرت با تربیت هماهنگ باشد. بنابراین، براى رشد و گسترش خلاقیت، باید مربیان تربیتى به نکات زیر توجه کافى مبذول دارند: سؤالات بحث انگیز مطرح نمایند، از وسایل کمک آموزشى بهره بگیرند، ارتباط مسائل درسى را با واقعیت هاى زندگى بیان نمایند، از محرکات مختلف مثل تصاویر و نمودار استفاده کنند، به تخیلات دانش آموزان اهمیت دهند، اعتماد به نفس دانش آموزان را تقویت کنند، در دانش آموزان احساس آرامش ایجاد نمایند، مطالب درسى را با مطلب قبلى و تجارب دانش آموزان تنظیم کنند، فعال بودن دانش آموزان در جریان درس را مورد توجه قرار دهند، فرصت فکر کردن به دانش آموزان بدهند، تحقیق و جستوجو را تقویت کنند، به درک و فهمیدن بیش از حفظ کردن([33]) عنایت داشته باشند، به افکار و عقاید دانش آموزان احترام بگذارند، از پاسخ ها و سؤالات عجیب و غریب و بى ربط دانش آموزان ناراحت نشوند و از آن استقبال نمایند، به کیفیت یادگیرى اهمیت بدهند، روش بحث و گفتوگو را انتخاب نمایند، برخى مواقع از خود دانش آموزان بخواهند مسائلى را مطرح کنند، به راه ها و جواب هاى مختلف توجه کنند نه اینکه فقط یک راه حل مشخص و معین را مدنظر داشته باشند، و قدرت تجزیه و تحلیل و انتقادى بودن را در دانش آموزان رشد دهند.
روش تدریس معلم از نکات قابل اهمیت در پرورش خلاقیت است. بنابراین، روش تدریس او باید اکتشافى و فعال باشد، یعنى روش هایى را به کار بندد که دانش آموزان را به فعالیت وادارد، جلسات بحث و گفتوگو تشکیل دهد و آن ها را با مسائل روبه رو سازد. معلم باید دانش آموزان را به خطرپذیرى معقول تشویق نماید. منظور از خطرپذیرى به مخاطره انداختن زندگى نیست. دانشمندانى همچون شکسپیر (نمایش نامه نویس)، داستایوسکى (داستان نویس) و پیکاسو (نقاش) با خطرپذیرى، به چنین موفقیت هایى دست یافتند. بنابراین، شکیبایى و صبر در برابر شکست را باید به دانش آموزان آموخت.
دانشمندان، دنیا را فقط سیاه و سفید نمى بینند و فعالیت هایشان را به صورت قانون همه یا هیچ تنظیم نمى کنند، آن ها بارها تغییر عقیده مى دهند و سبک خود را عوض مى کنند و مکرر آثارشان را بازبینى مى کنند تا نتیجه مطلوبى بگیرند و هیچ گاه آن را تکمیل شده تلقّى نمى کنند.
به دانش آموزان باید فرصت آزمایش و خطا داد و نباید به خاطر اشتباه در شیوه تفکر، آن ها را تنبیه و جریمه نمود. برخى مواقع پاسخ دانش آموزان فقط به خاطر آنکه مورد انتظار معلم نیست و با اندیشه او همخوانى ندارد اشتباه تلقّى مى شود. در صورتى که خطا زمینه ساز چالش فکرى و ابزارى براى تکوین اندیشه است. از این رو، به دانش آموزان باید اجازه داد از خطا کردن نهراسند; زیرا همه افراد خطا مى کنند و بهتر است آن ها شهامت، شجاعت، تهوّر و جوشش فکرى براى ابداع و خلاقیت داشته باشند و هنگام اشتباه به جاى تنبیه و سرزنش، هدایت و ارشاد شوند.


منبع: ـ آلن راس، روان شناسى شخصیت (نظریه ها و مفاهیم)، ترجمه سیاوش جمالفر، روان، چ دوم، 1375;


 

نوشته شده توسط:   شهید کاظمی  

دوشنبه 87 آذر 11  9:48 عصر

 

1- ایده ها  و نظرات  خود را بدون ترس  در کلاس  مطرح می کند.

2-معمولا  برای  مسائل  راه حل ها  و پاسخ هایی  متفاوت  از  سایر  دانش آموزان  ارائه  می کند.

3-به فعالیت  هنری علاقه ی زیادی  دارد  و در این زمینه  دارای  تجربه  و مهارت  است . 

4-غالبا  ایده ها  و راه حل های  بیش  تری  نسبت  به  سایر  هم کلاسی های  خود پیشنهاد می کند.

5-معمولا  قادر است  با طنز  پردازی ها و شوخی  های  جالب دیگران  را بخنداند.

6-تمایل  زیادی  به  تغییر نظرات  معلم و یا مطالب  کتاب دارد.

7-در کلاس  اغلب  سوالاتی غیرعادی و گاه عجیب و غریب  می  پرسد.

8-علاقه ی  زیادی  به نقاشی  و ترسیم  افکار و  ایده های  خود دارد.

9-انتقاد گر است  و هر  نظر  و عقیده ای را به راحتی نمی  پذیرد.

10-گاهی  به خاطر  بیان نظرات  و ایده های  عجیب و غریبش  در نظر  دانش آموزان  دیگر  فردی  غیرعادی جلوه می کند.

11-از قوه ی تخیل خوبی  برخوردار است.

12- معمولا  در کلاس با آب  و تاب  صحبت می کند و سعی می کند ایده هایش  را با جزئیات کامل  شرح  دهد.

13-دارای ابتکار  است و غالبا  ایده ها  و پاسخ های  منحصر  به  فرد ارائه می کند.

14-حساس ،باریک  بین و نکته سنج  است .

15-بسیار  فعال  است  و غالبا در آن واحد  چند طرح و ایده  در زمینه های مختلف را در سر  می  پروراند.

16-به تجربه و آزمایش علاقه ی  فراوانی  دارد.

17-در نفوذ  و تاثیر گذاری  بر دوستان  خود از توانایی  زیادی برخورداراست.

18-آمادگی  طرد  شدن  و عدم تایید  از طریق  دیگران  را داراست .

19-به مطالعه ی موضوعات  متنوع و گوناگون علاقمند  است و زمان  قابل  توجهی  را به  این امر  اختصاص  می دهد.

20-از اطلاعات  عمومی  زیادی  برخوردارست  و سعی می کند که از آنها  استفاده ی  عملی  و کاربردی  کند


 

نوشته شده توسط:   شهید کاظمی  

دوشنبه 87 آذر 11  9:11 عصر

خلاقیت را به معنای «اندیشه برای خلق راه حل نو» تعریف می کنند. اولین نکته ای که در مورد خلاقیت می توان گفت این است که در مورد «موجود انسانی» است. موجودات دیگر هیچ گونه خلاقیتی ندارند وهمه فعالیتهای آنها با هر درجه ای از دقت و ظرافت و پیچیدگی هم که باشد ناشی از طبیعت و غریزه شان است و از اول خلقت تا به حال تکاملی نداشته و به شکل ثابتی زیسته اند و خواهندکرد.
- «هرانسانی» می تواند خلاق باشد. خلاقیت متعلق به «همه» انسانهاست. تا این باور در آدمی ریشه نگیرد و  بوجود نیاید خلاقیت متولد نمی شود. «نوآوری»، «ابتکار» و خلاقیت «سهم من» از زندگی است. من «می توانم»  خلق کنم. من باید خلق کنم.
- خلاقیت هم درس است وهم مدرس. «یادگرفتنی» است. می توان آنرا یاد داد و یاد گرفت. خلاقیت انسانها ذاتی  یا «مادرزادی» نیست. بلکه مهارتی است در کنار سایر مهارتهای زندگی که می توان آنرا یاد گرفت ومثل سایر امور آموزشی برای یادگرفتن آن وقت گذاشت، انرژی صرف کرد،  برنامه ریزی کرد، تلاش و تمرین کرد تا کم کم به ملکه ذهنی تبدیل شود و از قوه به فعل در آید. «خمیرمایه»اش ذاتی است اما تحققش نه.
- خلاقیت «هدف» نیست، «وسیله» است. شاید در مرحله ای از تربیت آدمی  هدف باشد اما حالت مقطعی دارد، مثل یاد گرفتن زبان، خواندن و نوشتن و حساب و مهارتهائی که فرد با یادگیری آنها به عنوان  پیش نیاز،  می تواند مسیر و طریقت خود را بپیماید.
- «یادداشت برداری» از وقایع و اتفاقات و نوشتن هر آن چیزی که در یک «آن» به ذهن آدمی می آید و ممکن است بعدا فراموش شود یا لحظه دیگر فروکش نماید. خلاقیت مثل بسیاری از حالتهای انسانی ممکن است در زمان خاصی  یا مکان بخصوصی غلیان کند و به جوش آید وتحت شرایطی پربارتر گردد مغز انسان ممکن است در اوقات بخصوصی بخاطر شرایط فیزیکی یا روانی بهتر وخوبتر کارکند، پس اگر عادت کنی که از این «پیش آمدهای»  درونی و بیرونی یاداشت برداری کنی و بعد آنها را مطالعه نمائی در واقع در راه پرورش خلاقیت گام برداشته ای.
- مسائل و پدیده هائی که قبلا ارتباطی به هم نداشته اند، آنها را به روشها و صورتهای مختلف به هم «ارتباط بده»، نه بخاطراینکه به نتیجه خاصی برسی، و فرمول تازه ای را پیدا کنی، بلکه بخاطر اینکه روش ها و متدهای متفاوت از «کانال مغزی» عبور کنند ودر این عبورو مرور، توانائی های ذهنی ات شکوفا شوند و به بار نشینند. استفاده از این حالت جنبه «متدولوژیکی» دارد  نه معرفت شناختی.
- عادتهائی را که قبلا داشته ای کنار بگذار و سعی کن «عادتهای جدید» و تازه ای را پیدا کنی، ترک عادت و اتخاذ عادتهای نو ممکن است سبب ایجاد خلاقیت شود. وقتی کارها در مسیر عادی و در جریان روزمره زندگی و بقول معروف به حالت «همگرا» انجام گیرد طبیعی است که خلاقیت صورت نمی گیرد، ولی در حالت  «واگرا»  که متفاوت از روشهای دیگران است انجام یابد ممکن است که خلاقیت صورت پذیرد.
 - وقتی با «سلیقه خاص» وثابتی حتی به نیازهای زیستی جواب می دهی درهای خلاقیت را به روی خود می بندی، گاه شیرینی و لذت یک روش تازه و یک سلیقه نو بخاطر همین «تازگی اش» است. تغییر دکوراسیون و چید مان منزل، تغییر عادتهای غذائی و نوع لباس پوشیدن وتغییر بسیاری ازعادتها وسلیقه های شخصی و خصوصی زندگی می تواند      روزنه ای بسوی  فرایند خلاقیت باشد.
- سعی کن «بهترین شرایط» و حالت خود را جهت انجام فعالیتهای فکری پیدا کنی، اتاق ساکت ؟ یا اتاقی همراه با یک موزیک ملایم ؟ یا میز کار با نور زیاد ؟ یا کنار طبیعت ودرفضای باز همراه با صدای آب و پرندگان و صدای زوزه باد و برگهای درختان و...؟  صبح اول وقت؟ یا آخر شب که همه خوابیده اند؟  مکان و موقعیت مناسب برای هرکسی شاید متفاوت از دیگری باشد. «سهم خودت» را پیدا کن.
- خلاقیت هم ساده و راحت است و هم پیچیده وسخت. بستگی دارد که تو در کجای زمان ومکان ایستاده باشی، در این راه ممکن است بارها و بارها اشتباه بکنی و دوباره برگردی به ابتدای راهی که شروع کرده بودی، راههای بسیاری را طی کنی و بروی و بروی وبه نتیجه ای برسی که «نتیجه ای» نبوده است. ویاد بگیری که این راه، تو را به آن هدف    نمی رساند، راهش این نبوده، راه دیگری باید رفت.
- از حداکثر توان و «قدرت حواس» خود استفاده کن، صداهائی را که همه می شنوند، بشنو ولی سعی کن صداهائی را که دیگران هم نمی شنوند، بشنوی. هر آنچه را که دیگران می بینند، ببین، ولی سعی کن چیزهائی را که دیگران هم     نمی بینند، ببینی. در مورد همه حواس پنج گانه ات اینطوری باش، جهان بینی ات را عوض کن، در هر پدیده ای اعم از فیزیکی، اجتماعی  و یا ذهنی ممکن است ویژگی ها و روابطی باشند که برای دیدنش عینک و مهارت خاصی لازم باشد. مثلا نیوتون. سالیان سال میوه ها از درختان به زمین افتاده اند وهمه انسانها آنرا دیده اند ولی متوجه «نیروی جاذبه زمین»    نشده اند،  اما نیوتون دید و متوجه می شود. بقول دانشمندی: «سعی کن عظمت در نگاهت باشد نه در چیزی که بدان می نگری»، یا بقول سهراب: چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید.
- اگر فکر کنی که در مورد چیزی اطلاعات و دانش خوب و مناسبی داری، احتمال خلاقیت کاهش می یابد، سقراط   می گفت: «همانقدر می دانم که چیزی نمی دانم»، یا ابن سینا می گفت: «تا بدانجا رسید دانش من که بدانم همی که نادانم»  آدمی اگر هم چیزی بداند  «ندانسته هایش» در برابر «دانسته هایش» بسیار است، اگر فکر کنی که چیزی نمی دانی، آنگاه ممکن است که مطلب و دانش تازه ای را خلق کنی، تا احساس نیاز و تشنگی نباشد، تلاش معنی نمی یابد. باید همیشه گرسنه بود.
آنها که احساس سیری کنند در همان سیری کاذب می مانند و همیشه لبخند فاتحانه بر لب دارند و همواره خوشبخت و بی درد از زندگی نهایت لذت را می برند و هیچوقت لذت دردهای شیرین و غم های بزرگ را     نمی چشند و «زندگی شان دریائی ست به عمق یک بند انگشت». سوال از دانائی برمی خیزد نه از نادانی.
« آب کم جو تشنگی آور بدست            تا بجوشد آبت از بالاو پست»
- خلاقیت، «فرایند» است ونه یک محصول و نتیجه. مهم در «راه بودن»  است ونه به «مقصد رسیدن». اندیشه و فکر خود را به یک هدف مشخص متمرکز نکن، این کار ازایجاد  خلاقیت  جلوگیری می کند.
« تو پای در راه نه و هیچ مپرس            خود راه بگویدت که چون باید رفت»
اگر هدف را از پیش تعیین کرده باشی، راههای رسیدن به آن هدف هم محدود و کلیشه ای خواهد شد، ممکن است خوب بروی وخوب برسی، ولی دیگر خلاقیت معنائی نخواهد داشت. خلاقیت، وسیله و روش و «راه» است.
- برای خلاق بودن «هراس» به دل راه نده، خود را به «دامن ترس» بینداز، ترس دشمن دانائی انسان است. دانشمندان هر عصری و هر نسلی شجاع ترین جنگجویان بوده اند. آن کس که بیشترین تحول را دامن زند، جسورتر است. توانائی به دانائی ست. برای ایجاد خلاقیت در پهن دشت وجود باید بی باک بود. اگر بگوئی که :  «تا شنا یاد نگیرم پا به آب       نمی زنم»، دیگر مطمئن باش تا آخر عمرت نخواهی توانست شنا یاد بگیری، اگر هم ترس در دلت می آید به آن     «خوشآمد» بگو، وبا آن دوست شو.
- اگر در سرزمین «یقین» چادر زده باشی دیگر از کاروان خلاقیت هیچ نوائی به گوشت نخواهد رسید، اگر در ساحل «امن اطمینان» خیمه زده باشی دیگر هیچ « چاوشی» تو را وسوسه نخواهد کرد. اگر می خواهی خلق کنی تردید کن، خلاقیت در ایجاد طریقت، نیست، خلاقیت در «طی طریق» است. در چگونه رفتن است، در چگونه دیدن در چگونه شدن. از مرتبه عادی وجود داشتن ها عبور کردن ودر آنسوی مرز بودن های روزمره، جور دیگر شدن است. هر زمانی و هر مکانی و هر لحظه وهرسرزمینی تو را به خود می خوانند، «هر نفس نو می شود دنیا و ما»، خلقت هر لحظه در کار آفرینش است و تو همواره می توانی بسازی، تغییر دهی، هم جانت را، هم جهانت را.
- اگر می خواهی «روش» بودن  و « نوع»  بودن و مرتبه « شدن» ت، متفاوت از دیگران باشد ودر هر نفسی که       بر می آید نبض زندگی در دستان تو باشد وتو «اسیر» دستان زندگی نگردی و چشمه نور و خودآگاهی همواره در اعماق وجودت بجوشد و حلاوت و طراوت و زیبائی اش به گفتار و کردارت هم برسد و حضورت سرشار از بالندگی و انرژی شود، باید «بخواهی»، «سوال کنی»، و هر جواب ساده و معمولی تو را قانع نکند، هر چی جواب های خوب و دقیق دادند، سوالهای عمیق و ظریف بکنی، آنقدر سوال کنی تا به اصل وریشه حقیقی امور پی ببری  مثل یک کودکی که تازه می خواهد خود و جهان را بشناسد، تو هم دست «کودک وجودت» را بگیر وبه سرزمین سیال سوالات ببر، از قدیم گفته اند «پرسیدن عیب نیست ندانستن عیب است»، هر چه بیشتر بپرسی «خوب پرسیدن» را هم یاد می گیری، خوب سوال کردن بهتر از خوب جواب دادن است و هرچه دانش و آگاهی ات به شکوه و عظمت هستی بیشتر شد، طالب تر و   پرسان تر  وجویاتر و  دلداده تر می گردی و هرچه تسلیم تر شدی، «سرکش تر» می گردی.
- اولین وادی عشق «طلب» است، تا تو نخواهی عشق هم نمی تواند تو را بالا برد، تا تو خود «نخواهی» خدا هم برایت نخواهد خواست، اینجا دیگر نباید تردید کرد، اگر اینجا تردید کنی، نصف کاره می مانی، اینجا تردید جایز نیست  بدون شک و با یقین کامل بخواه، هرچه بیشتر و شدید تر و محکم تر بخواهی، خلاق تر خواهی شد. اگر اجابتی را   نمی بینی بخاطر این است که نخواسته ای. بخواه تا «اجابت»  شوی. گاه همین خواستن هایت اجابت تواند.
- چون همسفر عشق شدی، فکر «سفر» باش. هر آنچه که تو را احاطه کرده از جمادی و نامی و حیوان و محسوس و نامحسوس، دیدنی و نادیدنی، می تواند نشانه ای از خلاقیت برایت باشد، هر چیز که هستی یافته به آن چنگ بزن، در آن غرق شو تا آنجا که می توانی به درونش «سفر» کن، ذره ذره وجودشان را بشکاف، بدان، بشناس، ولی حال که شناختی و دانستی، نمان. اگر می خواهی خلاقیت داشته باشی وبا آهنگ خلقت برقصی وسمفونی قشنگ هستی را چنان بنوازی که حتی هستی را به ذوق وتحسین وادار کنی، دوباره راه بیفت، هرچه داشتی و جمع کردی و یاد گرفتی و فهمیدی، « زمین بگذار» وراه بیفت، اگر دلبسته و علاقمند به این «داشتن»هایت باشی، همین ها که عزیز و مقدس و گرامی و دلدادنی بودند، سد راهت می شوند، چون پیچکی بر پایت می پیچند و تو را در آسودگی و راحتی و آسایش «زمین گیر»  می کنند وتا چشم بازمی کنی می بینی که عمرت به انتها رسیده و زندگی چنان از بغل گوشت به آرامی     رد شده که تو اصلا متوجه نشدی، زیستی اما «زندگی» نکردی.
- مبادا برای راه افتادنت،  برای خلق کردنت، «دست روی دست» بگذاری که تمامی شرایط وامکانات و تجهیزات فراهم شود وتو از یک نقطه ای در ساعت و مکان معینی شروع کنی و راه بیفتی، اینطوری نه می توانی ونه راه رسمش چنین اقتضا» می کند، هر کس با «هرامکانی» که دارد، باید شروع کند، خلاقیت «امروزوفردا» ندارد، با هر توشه ای که داری باید تلاش خود را بکنی، اگر بمانی و توشه جمع کنی، تا سر فرصت راه بیفتی، آنگاه ممکن است سنگینی   این توشه ها و تهیه «مقدمات سفر»، تو را از «اصل سفر» باز دارد، هرچه سبکتر و ساده تر و روان تر و صاف تر و صادق تر باشی، بهتر می توانی بروی، بسیاری از کسانی که می بینی زرق و برق دارند، عناوین و لقبهای بزرگتر از خودشان را یدک می کشند، نه تنها خلاق نیستند و خلاقیت ندارند، بلکه می خواهند معلومات کهنه و مندرس خودشان را که سالهاست بر دوش می کشند بر اندیشه و دل جوانان امروز تزریق کنند... با چنین راه وروشی از دانش آموخته نسل امروزی هر چیزی انتظار می رود  جز « خلا قیت».
- خلاقیت در «تنهائی» روی می دهد اما نه «به تنهائی». معلم و راهنما باید کمک کنند، آنها که تجارب بیشتری دارند و پیشکسوت هستند به کمک بیایند. وقتی به مشکل یا مانعی برخورد کردی، راه حل دوستان، همکاران، اطرافیان را مطالعه کن ولی به آنها اکتفا نکن، راه حل های متفاوت پیدا کن که تا حالا کسی پیدا نکرده است، بسیاری از راه حل ها در ارتباط و تعامل با دیگران پیدا می شوند، از هر کلمه و هر جمله و هر حرکت و هر نشانه که دیگری بیان می کند می توانی  کلمه ها و جمله ها و حرکت ها و نشانه ها بیابی، خلاقیت در تنهائی  خودت روی می دهد اما از تنهائی خلاقیت برنمی خیزد.
«ترک این راه به بی همرهی خضر مکن          
ظلمات است بترس از خطر  تنهائی»
- اگر می خواهی کاری انجام دهی، سعی کن از دیگران «تقلید» نکنی، تقلید با خلاقیت نمی سازد، تقلید، تکرار  مرتبه ای از بودن و چگونه بودن است، ولی خلاقیت بیرون آمدن از قالب «بودن» ها و رفتن به مرحله «شدن»هاست  هر چیزی که از کارخانه تقلید بیرون بیاید، در «قالب های یکسان» و تکراری و مشابه هم خواهد بود اما خلاقیت شکستن    قالب هاست. اگر  می توانی از نوع آوری و ابتکار و خلاقیت تقلید کن !.
- هر کار اسلوبی دارد و اسلوب خلاقیت «اعتماد به نفس» است و توجه به دیگران. درمیان جمع به تنهائی اندیشه کردن، خلاقیت با یاس و بدبینی و «انرژی منفی» و «نمی توانم» و«نمی شود» و «سخت است» و... سازگار نیست.     امید و خوش بینی و «انرژی مثبت» لازم است. فقط مغز صیقل نمی خورد، قلب و روح هم بایستی صیقل خورند، منشا» اراده، عقل نیست، فقط عقل نیست. گاه لازم است از فرمان «عقلانیت» سرکشی کنی ودل به خود بسپاری و  «راه نرفته ای» را بروی و کار نکرده ای را بکنی و حرف نزده ای را بزنی، گاه عقل آنچنان دقیق و منظم ومنطقی ودرست می بیند وراه نشان می دهد که کوچکترین جسارت وریسکی را برنمی تابد.  اگر «تسلیم محض» عقل یا تسلیم «عقل محض» باشی خلاقیت را در قربانگاه «حسابگری» قربانی ساخته ای، خلاقیت تنها تلاشی عاقلانه نیست، نه، با چشم دل باید ببینی، با گوش جان باید بشنوی  و دل به ندای «سروش خموش» بسپاری و از لابلای گفته هایش، «ناگفته هایش» را بشنوی و ازلابلای دیدنی هایش نادیدنی هایش را ببینی و پی به راز و رمز هستی ببری و پرده از      «اسرارمگو» برداری که کمیت عقل دوراندیش «لنگ» ماند.
- هر کشف و خلاقیتی با شادی و شعف همراه است. چون خلقت «نشاط آور» است. اگر غم و غصه ای در دلت انبار شده باشد  یا حرص و حسد دامنت را لکه دار کرده باشد، دیگر به دنبال خلاقیت نگرد، تو هرگز نخواهی توانست آنرا بیابی. اسیری که خود در بند دامی باشد چگونه می تواند دیگری را از بند بگشاید؟ خلاقیت با کینه و نفرت و دشمنی جمع نمی شود، چون جوهره اش با دوستی و محبت و صداقت گره خورده است، اگر بخواهی خلاق باشی، با       «جوهرهستی» باش، با جریان سیال و روان وجاری و ساری آن «یکی» شو، در آن «هستی بی قید» رها شو و از هر آنچه و هر آنکس که با پیشداوری و قضاوت و داوریهای کلیشه ای تو را به روزمرگی و سطحی بودن وابتذال نزدیک می کنند دوری کن. اگر دوستانی که باید کمکت نمایند، دشمنت شدند، اندوه به دل راه مده، واگر خلاقیت تو را بنام بدعت «تکفیر» کردند، آشفته نشو که  شب دراز است و قلندر بیدار، معمولا آنهائی که عادت به تکرار دارند از تغییر و تحول ناراضی اند و آنها که شاهرگ حیاتشان به «یکسان باوری» دیگران باشد از خلاقیت و تفکر «دیگرگون»   می آشوبند. خلاقیت ترنم بهار زندگی جاوید است.


 

نوشته شده توسط:   شهید کاظمی  

یکشنبه 87 آذر 3  7:33 صبح

تشکیل +بسیج+ مستضعفین، ارتش بیست میلیونی به فرمان امام خمینی (ره) هوشیاری و درایت بی نظیر حضرت امام خمینی (ره) از جمله اساسی ترین عوامل در جهت خنثی سازی توطئه ها به حساب می آید که به برکت این دوراندیشی و هدایت انقلاب در مسیر اصلی خود، زمینه انقلاب دوم فراهم آمد و با سقوط لانه جاسوسی امریکا در تهران و برملاشدن ماهیت سلطه جو و تجاوزکارانه امریکا، شیطان بزرگ با ضربه ای سخت و جبران ناپذیر روبرو شد.

اسناد بدست آمده از لانه جاسوسی و اظهارات صریح حکام امریکایی مردم و رهبران کشور و بویژه حضرت امام را با این حقیقت آشکار مواجه ساخت که احتمال مداخله نظامی امریکا و هجوم وی به جمهوری اسلامی، امری بعید و غیرممکن نبوده و با توجه به سوابق این کشور در جهان لزوم آمادگی مردم جهت مقابله و رویارویی را در کوتاهترین زمان ممکن آشکار می ساخت.

بر این اساس امام امت در پنجم آذرماه سال 58، یعنی در مدتی کمتر از یک ماه بعد از انقلاب دوم، فرمان تاریخی تشکیل بسیج را صادر فرمودند:

یک مملکت بعد از چند سالی که بیست میلیون جوان دارد باید بیست میلیون تفنگدار داشته باشد و بیست میلیون ارتش داشته باشد و یک چنین مملکتی آسیب پذیر نیست و مردم دلسوخته و مسلمان پاکباخته که دل در گرو عشق به انقلاب و هدفهای والای آن داشتند، با آمادگی و قصد و اراده خلل ناپذیر جهت پاسداری از دستاوردهای انقلاب گروههای مقاومت مردمی را درپایگاههای بسیج و در آن زمان در مساجد سراسر کشور تشکیل دادند.

اولین تجربه آنها به صورت عملی یاری رساندن به سپاه و کمیته در قالب رویارویی با ضدانقلاب و خنثی سازی توطئه های آنها بود و از این راه نقش موثری در خدمت به انقلاب و اهداف الهی آن هم نشان دادند.

با هجوم و تجاوز ارتش عراق به کشور اسلامیمان در شهریور 59 این اعتقاد که یک سازماندهی جهت تشکیل بهتر نیروهای مردمی بوجود آید، قوت گرفت و از آن پس نیروهای مردمی صاحبان اصلی انقلاب اسلامی جهت حضور گسترده در جبهه گروه گروه به بسیج ملحق گردیدند و عملیاتهایی چون طریق القدس، حصر آبادان، فتح المبین، ثامن الائمه و الفجر 8 ، کربلای 5 و .... از دستاوردهای عظیم این تشکل الهی بود.

اگر امروز توفیق این را داشته ایم که کشور اسلامیمان و ملت سلحشور آن را از گزند نابکاران و نااهلان تاریخ حفظ کنیم به یمن حضور گسترده بسیج بوده و لاغیر. چنان که رهبر فقید انقلاب اسلامی حضرت امام (قدس سره) فرمودند:

رحمت و برکات خداوند بر بسیج مستضعفان که بحق پشتوانه انقلاب است.

آری رزمنده بسیجی، ضمن توان رزمی بسیار بالا در نبرد نامنظم، جنگجوی قابلی دردفاع منظم بحساب می آید  تا حدی که سلاحهای سنگینی چون توپ و تانکهای پیش رفته را به حرکت در آورده و روبروی دشمن قرار داده. هدف از تشکیل واحد بسیج مستضعفین ایجاد توانایی های لازم در کلیه افراد معتقد به قانون اساسی و اهداف انقلاب اسلامی به منظور دفاع از کشور، نظام جمهوری اسلامی و همچنین کمک به مردم به هنگام بروز بلایا و حوادث غیرمترقبه یا هماهنگی مراجع ذیربط می باشد. بسیج جایگاهی ملکوتی است. مکانی برای درس چگونه زیستن انسانها، جایگاه عشق و صفا و صمیمت و در یک کلام، شهید جبهه ها و قهرمان یا مظلوم پشت جبهه هاست. بیش از یکسال از صدور فرمان امام خمینی (رحمة الله علیه) مبنی بر تشکیل بسیج نگذشته بود که رژیم بعثی عراق در تحقق اهداف پلید نظام سلطه جهانی، هجوم همه جانبه خود را به میهن اسلامی ما آغاز کرد.

انقلاب اسلامی در آن اوضاع بحرانی ناشی از دگرگونی ها و تغییر و تحولات آن زمان، هیچ گونه، آمادگی لازم را برای مقابله با متجاوزان بعثی نداشت. ارتش جمهوری اسلامی ایران که با حمایت امام خمینی (رحمة الله علیه) توانسته بود جایگاه خود را پیدا نماید، در حال خودسازی و تثبیت نظم و انظباط بود. سپاه پاسداران هم که نهادی نوپا و برای حفظ امنیت شهرها به وجود آمده بود، فاقد هرگونه تجهیزات لازم و تجربه کافی برای مقابله با تجاوز خارجی بود.

از آن سو دشمن هم با ارتشی تا بن دندان مسلح و برخوردار از پشتیبانی قدرتهای استعمارگر، کشور را مورد هجوم قرار داد. در این اثنا بود که نقش بسیج به عنوان یک نیروی جوشیده از متن مردم انقلابی، در صحنه دفاع مقدس ظهور پیدا کرد. دشمن که سودای فتح سه روزه را در سر می پروراند، در همان روزهای نخستین با مردمی مواجه شد که با دست خالی به دفاع از کیان مقدس نظام اسلامی خود برخاسته بودند و از ایثار خون خویش دریغ نمی کردند، جوانان سلحشوری که به فرمان امام (رحمة الله علیه) در پایگاههای مقاومت تحت نام "بسیجی" گرد آمده بودند و با کوچکترین اشاره ایشان به جبهه های نبرد می رفتند و تا آخرین قطره خون خویش ایستادگی و مقاومت می کردند.

در طول هشت سال دفاع، بسیج آن چنان درخشید که دشمنان اعتراف کردند که "قدرتی در بسیج نهفته است که می تواند با یکایک ارتش های کلاسیک جهانی مقابله کند". بسیج علاوه بر حضور در خط مقدم نبرد وظیفه جذب، آموزش و سازماندهی نیروهای مردمی و اعزام آنها را به جبهه های نبرد برعهده داشت و در این مدت توانست جمیعت مؤمن و صاحب ارزشی را از امت حزب الله، در درون خود بپروراند و پایه ریزی ارتش مردمی را دنبال کند و سرانجام پس از هشت سال دفاع مقدس، بسیجیان مظلوم و سلحشور جبهه های توحید به همراه امت شهیدپرور، از این آزمایش الهی سربلند و پیروز بیرون آمدند.

امام راحل این چهره های مظلوم را به شایستگی تمام به تصویر کشیدند و فرمود:

شما آئینه مجسم مظلومیت ها و رشادت های این ملت بزرگ، در صحنه نبرد و تاریخ مصور انقلابید. شما فرزندان دفاع مقدس و پرچمداران عزت مسلمین و سپر حوادث این کشورید.


 
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
 
یکشنبه 103 آذر 4
امروز:   306 بازدید
دیروز:   62  بازدید
فهرست
پیوندهای روزانه
آشنایی با من
لوگوی خودم
مدرسه راهنمایی شهید کاظمی جوجیل                           school
اوقات شرعی
لینک دوستان
آرشیو
آرشیو
اشتراک
 
طراح قالب
www.parsiblog.com