نوشته شده توسط: شهید کاظمی
به گزارش روز جمعه خبرنگار اجتماعی ایرنا ،طاهره سماوات در کارگاه آموزش طراحی و تدوین روشهای ورزش برای سلامت قلب در وزارت بهداشت، افزود: کم تحرکی حاصل اجتناب ناپذیر تکنولوژی است، اکنون که تکنولوژی وارد کشور شده باید فرهنگ استفاده از آن نیز وارد شود، برای مقابله با این موضوع نه تنها یک استراتژی دقیق ملی لازم است بلکه به چند استراتژی یا یک استراتژی چند جانبه نیاز داریم .
وی اظهار داشت :اداره قلب و عروق وزارت بهداشت برنامه پیشگیری از بیماریهای عروق کرونر برنامه جامعی را که برسه عامل مهم متمرکز است، طراحی کرده است .
سماوات ادامه داد: افزایش تحرک بدنی در جامعه، تغذیه سالم و کنترل مصرف دخانیات از عوامل مهمی است که در این برنامه تدوین شده و بزودی اجرایی می شود.
وی ،هدف از برگزاری کارگاه آموزش طراحی و تدوین روشهای ورزش برای سلامت قلب را همکاری متخصصان تربیت بدنی و دستگاههای مختلف برای داشتن موانع فعالیتهای بدنی و ترویج تحرک و فعالیت در جامعه ذکر کرد.
به گفته این مسوول در وزارت بهداشت،در سالهای اخیر ورزشهای هوازی مانند ایروبیک بسیار رایج شده ، اما پرداختن غیر اصولی و بدون مربی به این ورزشها در پارکها و اماکن مختلف نه تنها سطح سلامت مردم را بالا نیاورده بلکه گاهی عوارض اسکلتی، عضلانی و مفصلی نیز به همراه داشته است.
سماوات افزود: باید ورزشهای هوازی به صورت اصولی و با حضور مربیان کارآزموده ترویج شود، در عین حال باید با آموزش عمومی به خصوص در فصول سرد سال که امکان ورزش در پارکها نیست، امکان ورزش دائم در خانه و اماکن سرپوشیده مناسب فراهم شود.
وی اظهار داشت :برای این منظور استفاده از خدمات و مشاورههای پایگاه های تندرستی در کشور در محلههای مختلف طراحی شده که در کنار ورزش، آموزش های مرتبط با تغذیه و دخانیات نیز در این پایگاهها ارائه میشود.
سماوات تصریح کرد:منظور از ورزش و تحرک بدنی، ورزشهای حرفهای مانند فوتبال یا تنیس روی میز نیست، بلکه منظور این است که افراد با توجه به شرایط فیزیکی جسمانی و سنی با آموزش مناسب توان تحرک و ورزش مناسب را حتی در منازل و اماکن کوچک به دست آورند.
وی با بیان اینکه هر چه فعالیت بدنی ترویج شده ساده تر باشد، پذیرش آن توسط مردم راحت تر است، خاطرنشان کرد:برای این کار باید الگوهای مناسب را به مردم معرفی کنیم.
خبرگزاری جمهوری اسلامی
نوشته شده توسط: شهید کاظمی
الف : ایجاد تعادل بین محتوا و فرایند تدریس: اگر تلاش معلمان در فرایند یاددهی – یادگیری تمام کردن کتاب درسی و آماده کردن شاگردان برای آزمون نهایی باشد این روش از دیگر فعالیتهای آموزشی از جمله پرورش تفکر ، در کلاس جلوگیری می کند. ب : ایجاد تعادل بین سخنرانی و کنش متقابل : معلم باید از طریق تشویق مباحثه و پرسش و با استفاده از دیگر روش های مناسب برای تبادل اندیشه در کلاس درس ، بین سخنرانی خود و کنش متقابل دانش آموزان تعادل ایجاد کند. ج : سازماندهی و طراحی فضای کلاس : فضای آموزشی در پرورش مهارت های تفکر انتقادی نقش بسیار ارزنده ای دارد . سازماندهی و آرایش کلاس درس به منظور ایجاد فضایی برای تعامل بسیار دشوار اما مفید و موثر است که در ذیل به پنج نکته اساسی که برای موثرتر شدن این امر اشاره دارد پرداخته می شود: 1) هر جلسه را با طرح یک مساله شروع کنید : 2) برای تشویق شاگردان به تعمق از سکوت استفاده کنید : 3) فضای کلاس را طوری مرتب شود که باعث کنش متقابل شود : 4)در صورت امکان به وقت کلاس بیفزایید: 5) محیطی پذیرا ایجاد کنید: منبع: www.orvah.com
درابتدای شروع هر درس تدریس را با یک سوال یا مساله ی جذاب شروع کنیم که باعث جلب توجه دانش آموزان به درس مورد نظر گردد.
علاوه بر روش های حل مساله ،بحث و گفتگو و حتی تبادل پر شور عقاید ، سکوت هم می تواند به رشد تفکر انتقادی کمک کند.
شرایط فیزیکی کلاس درس در ایجاد محیطی مناسب برای تفکر انتقادی بسیار حائز اهمیت است . فضای کلاس درس باید طوری طراحی شود که تبادل اندیشه را تسهیل کند . قرار دادن صندلی ها و میزها در صف مستقیم و پشت سر هم ، تبادل اندیشه و تفکر جمعی دانش آموزان را غیر ممکن می سازد . معلم ها با استفاده از تخیل و اندکی تلاش می توانند وضعیت فیزیکی کلاس درس را اصلاح و فضایی ایجاد کنند که باعث تبادل افکار دانش آموزان شود.
در کلاس های کوچک و کم جمعیت می توان میزها و صندلی ها را به صورت نیم دایره ، دایره ، چهارگوش یا به شکل(U ) یا ( نعل اسبی ) مرتب کرد. و در کلاس های بزرگتر هم می توان شاگردان را به گروه های کوچک تقسیم کرد .در این گونه سازماندهی کلاس هدف اصلی این است که دانش آموزان یکدیگر را ببینند و با یکدیگر به مباحثه و فعالیت بپردازند.
تفکر زمانی پرورش می یابد که دانش آموزان فرصت کافی برای تعمق و تفکر داشته باشند . کلاس درس با زمان محدود برای پرورش تفکر مفید و موثر نخواهد بود و کلاس های طولانی برای آموزش فنون تفکر انتقادی بسیار بهتر و موثرتر از کلاس های کوتاه مدت است : از این رو ، معلمان باید در صورت کمبود وقت تلاش کنند بر وقت کلاس بیفزایند تا دانش آموزان فرصت بررسی ، تبادل اندیشه و تجزیه و تحلیل اطلاعات را بیابند .
تلاش برای تشویق دانش آموزان به بحث و تبادل اندیشه به محیطی پذیرا نیاز دارد ؛ یعنی جایی که هم دانش آموزان در آن احساس امنیت کنند و هم معلمان بتوانند به یکدیگر اعتماد و اطمینان نمایند.معلمان باید با دقت و احترام به اظهار نظرهای دانش آموزان گوش دهند . آنان می توانند به طور مستند و معقول اظهارات نادرست دانش آموزان را رد کنند ، اما هرگز نباید خود دانش آموزان را طرد نمایند یا مورد سرزنش قرار دهند.معلمان باید برای اظهارات غلط یا درست دانش آموزان در فرایند بحث و تبادل اندیشه ارزش یکسانی قائل شوند ؛ زیرا محصول اندیشه ی آنان است و زمینه ای برای اندیشه ی مجدد و ٍ
?ویایی تفکرشان فراهم می سازد(شعبانی ، 1382 ، ص 93 – 97 )
نوشته شده توسط: شهید کاظمی
صاحب نظران در زمینه روش هاى آموزش و پرورش خلاقیت نظریاتى را ابراز کرده اند. به عنوان نمونه، تورنس، دانشمند معروف، براى رشد و پرورش خلاقیت توصیه هایى را به والدین و مربیان مى نماید تا از این طریق بتوانند زمینه را براى بروز خلاقیت فرزندان و متربیان خود آماده نمایند.
. تجسم([29]) قوى: توانایى تصور و تجسم اشیا، مفاهیم و فرایندها امکان بروز خلاقیت را بیشتر مى کند. بهتر است تصویرها زنده، متنوع، روشن و قوى باشند. تحریک کنجکاوى، انواع بازى هاى فکرى، نقاشى، تجسم آنچه بیان یا خوانده مى شود و دستکارى تصاویر روش هاى مفیدى براى این مهارت مى باشد.
2. درک مطلب: در این زمینه باید مطلب اصلى فهمیده شود و موارد غیراساسى و بى مورد را کنار گذاشت. براى آموزش این مهارت به عنوان نمونه مى توان داستانى را براى کودکان خواند و از آن ها خواست تا اصل مطلب را به تصویر بکشند و یا آن را به شعر درآورند و یا خلاصه نمایند. هرچه مطلب ساده و روشن باشد، دریافت اصل مطلب راحت تر است.
3. توجه به عواطف: در نظر گرفتن احساسات و عواطف نقش بسزایى در رشد و یا عدم رشد خلاقیت دارد. عواطف مى تواند باعث شور و شوق شود و یا در جنبه منفى عامل بازدارنده باشد.
4. قدرت تخیل: در این روش فرد خود را جاى چیز دیگر قرار مى دهد. روش هاى پرورش تخیل بسیار متنوع است; مثل خواندن و نوشتن داستان هاى تخیلى و علمى. اختراعات و ابداعات بسیار زیادى وجود دارند که نتیجه قدرت تخیل افراد است.
5. ابتکار:([30]) در این روش باید از فرد خواست تفکر عادى و آنچه را که عادت کرده است کنار بگذارد و به تفکر غیرمعمولى توجه نماید. او نباید از اینکه تفکرى متفاوت با دیگران دارد اضطراب داشته باشد.
6. توانایى درونى: رشد و پرورش تجسم مسائل پنهانى و درونى مى تواند نقش مؤثرى در خلاقیت داشته باشد. تمرکز، دقت و توجه به مسائل درونى فرایند خلاقیت را تسهیل مى نماید.
7. بررسى راه هاى متفاوت: والدین و مربیان باید از کودکان بخواهند راه حل هاى گوناگونى را براى حل مسائل در نظر گیرند. یافتن راه حل هاى متفاوت و دورى از انتقاد([31]) نسبت به ایده ها و عدم محدودیت در ارائه اندیشه ها زمینه را براى خلاقیت مهیا مى نماید.
8. شوخ طبعى:([32]) از ویژگى هاى افراد خلاق شوخ طبعى است. شوخ طبعى به این معناست که فرد مسائل بى ربط و نامناسب را که بر خلاف آداب معمول است به هم مربوط مى سازد. بنابراین، باید آن را تقویب و تأیید نمود.
9. زود قضاوت نکردن: باید به کودکان آموزش داد که از قضاوت عجولانه بدون تفکر و پیشداورى و تعصب خوددارى نمایند و در داورى تفکر و استدلال را مدنظر قرار دهند.
10. نگاهى دوباره: از مسائل مهم خلاقیت، داشتن نگرشى متفاوت است. فرد خلاق به دنبال جنبه هاى جدیدى است.
تغییر نقش از روش هاى مؤثر در خلاقیت است; مثلا، جابه جایى نقش ها مانند معلم ـ دانش آموز، والدین ـ کودک مى تواند نقش ها را تغییر داده و اندیشه هاى جدیدى به وجود آورد.
نقش معلم در پرورش خلاقیت
بررسى و مطالعه زندگى انسان هاى خلاق حاکى از آن است که هنگامى خلاقیت به شکوفایى مى رسد که شخص بتواند بین آنچه در درون دارد و آنچه از محیط مى آموزد ارتباط برقرار نماید; بدین معنا که طبیعت یا فطرت با تربیت هماهنگ باشد. بنابراین، براى رشد و گسترش خلاقیت، باید مربیان تربیتى به نکات زیر توجه کافى مبذول دارند: سؤالات بحث انگیز مطرح نمایند، از وسایل کمک آموزشى بهره بگیرند، ارتباط مسائل درسى را با واقعیت هاى زندگى بیان نمایند، از محرکات مختلف مثل تصاویر و نمودار استفاده کنند، به تخیلات دانش آموزان اهمیت دهند، اعتماد به نفس دانش آموزان را تقویت کنند، در دانش آموزان احساس آرامش ایجاد نمایند، مطالب درسى را با مطلب قبلى و تجارب دانش آموزان تنظیم کنند، فعال بودن دانش آموزان در جریان درس را مورد توجه قرار دهند، فرصت فکر کردن به دانش آموزان بدهند، تحقیق و جستوجو را تقویت کنند، به درک و فهمیدن بیش از حفظ کردن([33]) عنایت داشته باشند، به افکار و عقاید دانش آموزان احترام بگذارند، از پاسخ ها و سؤالات عجیب و غریب و بى ربط دانش آموزان ناراحت نشوند و از آن استقبال نمایند، به کیفیت یادگیرى اهمیت بدهند، روش بحث و گفتوگو را انتخاب نمایند، برخى مواقع از خود دانش آموزان بخواهند مسائلى را مطرح کنند، به راه ها و جواب هاى مختلف توجه کنند نه اینکه فقط یک راه حل مشخص و معین را مدنظر داشته باشند، و قدرت تجزیه و تحلیل و انتقادى بودن را در دانش آموزان رشد دهند.
روش تدریس معلم از نکات قابل اهمیت در پرورش خلاقیت است. بنابراین، روش تدریس او باید اکتشافى و فعال باشد، یعنى روش هایى را به کار بندد که دانش آموزان را به فعالیت وادارد، جلسات بحث و گفتوگو تشکیل دهد و آن ها را با مسائل روبه رو سازد. معلم باید دانش آموزان را به خطرپذیرى معقول تشویق نماید. منظور از خطرپذیرى به مخاطره انداختن زندگى نیست. دانشمندانى همچون شکسپیر (نمایش نامه نویس)، داستایوسکى (داستان نویس) و پیکاسو (نقاش) با خطرپذیرى، به چنین موفقیت هایى دست یافتند. بنابراین، شکیبایى و صبر در برابر شکست را باید به دانش آموزان آموخت.
دانشمندان، دنیا را فقط سیاه و سفید نمى بینند و فعالیت هایشان را به صورت قانون همه یا هیچ تنظیم نمى کنند، آن ها بارها تغییر عقیده مى دهند و سبک خود را عوض مى کنند و مکرر آثارشان را بازبینى مى کنند تا نتیجه مطلوبى بگیرند و هیچ گاه آن را تکمیل شده تلقّى نمى کنند.
به دانش آموزان باید فرصت آزمایش و خطا داد و نباید به خاطر اشتباه در شیوه تفکر، آن ها را تنبیه و جریمه نمود. برخى مواقع پاسخ دانش آموزان فقط به خاطر آنکه مورد انتظار معلم نیست و با اندیشه او همخوانى ندارد اشتباه تلقّى مى شود. در صورتى که خطا زمینه ساز چالش فکرى و ابزارى براى تکوین اندیشه است. از این رو، به دانش آموزان باید اجازه داد از خطا کردن نهراسند; زیرا همه افراد خطا مى کنند و بهتر است آن ها شهامت، شجاعت، تهوّر و جوشش فکرى براى ابداع و خلاقیت داشته باشند و هنگام اشتباه به جاى تنبیه و سرزنش، هدایت و ارشاد شوند.
منبع: ـ آلن راس، روان شناسى شخصیت (نظریه ها و مفاهیم)، ترجمه سیاوش جمالفر، روان، چ دوم، 1375;
نوشته شده توسط: شهید کاظمی
صاحب نظران در زمینه روش هاى آموزش و پرورش خلاقیت نظریاتى را ابراز کرده اند. به عنوان نمونه، تورنس، دانشمند معروف، براى رشد و پرورش خلاقیت توصیه هایى را به والدین و مربیان مى نماید تا از این طریق بتوانند زمینه را براى بروز خلاقیت فرزندان و متربیان خود آماده نمایند.
. تجسم([29]) قوى: توانایى تصور و تجسم اشیا، مفاهیم و فرایندها امکان بروز خلاقیت را بیشتر مى کند. بهتر است تصویرها زنده، متنوع، روشن و قوى باشند. تحریک کنجکاوى، انواع بازى هاى فکرى، نقاشى، تجسم آنچه بیان یا خوانده مى شود و دستکارى تصاویر روش هاى مفیدى براى این مهارت مى باشد.
2. درک مطلب: در این زمینه باید مطلب اصلى فهمیده شود و موارد غیراساسى و بى مورد را کنار گذاشت. براى آموزش این مهارت به عنوان نمونه مى توان داستانى را براى کودکان خواند و از آن ها خواست تا اصل مطلب را به تصویر بکشند و یا آن را به شعر درآورند و یا خلاصه نمایند. هرچه مطلب ساده و روشن باشد، دریافت اصل مطلب راحت تر است.
3. توجه به عواطف: در نظر گرفتن احساسات و عواطف نقش بسزایى در رشد و یا عدم رشد خلاقیت دارد. عواطف مى تواند باعث شور و شوق شود و یا در جنبه منفى عامل بازدارنده باشد.
4. قدرت تخیل: در این روش فرد خود را جاى چیز دیگر قرار مى دهد. روش هاى پرورش تخیل بسیار متنوع است; مثل خواندن و نوشتن داستان هاى تخیلى و علمى. اختراعات و ابداعات بسیار زیادى وجود دارند که نتیجه قدرت تخیل افراد است.
5. ابتکار:([30]) در این روش باید از فرد خواست تفکر عادى و آنچه را که عادت کرده است کنار بگذارد و به تفکر غیرمعمولى توجه نماید. او نباید از اینکه تفکرى متفاوت با دیگران دارد اضطراب داشته باشد.
6. توانایى درونى: رشد و پرورش تجسم مسائل پنهانى و درونى مى تواند نقش مؤثرى در خلاقیت داشته باشد. تمرکز، دقت و توجه به مسائل درونى فرایند خلاقیت را تسهیل مى نماید.
7. بررسى راه هاى متفاوت: والدین و مربیان باید از کودکان بخواهند راه حل هاى گوناگونى را براى حل مسائل در نظر گیرند. یافتن راه حل هاى متفاوت و دورى از انتقاد([31]) نسبت به ایده ها و عدم محدودیت در ارائه اندیشه ها زمینه را براى خلاقیت مهیا مى نماید.
8. شوخ طبعى:([32]) از ویژگى هاى افراد خلاق شوخ طبعى است. شوخ طبعى به این معناست که فرد مسائل بى ربط و نامناسب را که بر خلاف آداب معمول است به هم مربوط مى سازد. بنابراین، باید آن را تقویب و تأیید نمود.
9. زود قضاوت نکردن: باید به کودکان آموزش داد که از قضاوت عجولانه بدون تفکر و پیشداورى و تعصب خوددارى نمایند و در داورى تفکر و استدلال را مدنظر قرار دهند.
10. نگاهى دوباره: از مسائل مهم خلاقیت، داشتن نگرشى متفاوت است. فرد خلاق به دنبال جنبه هاى جدیدى است.
تغییر نقش از روش هاى مؤثر در خلاقیت است; مثلا، جابه جایى نقش ها مانند معلم ـ دانش آموز، والدین ـ کودک مى تواند نقش ها را تغییر داده و اندیشه هاى جدیدى به وجود آورد.
نقش معلم در پرورش خلاقیت
بررسى و مطالعه زندگى انسان هاى خلاق حاکى از آن است که هنگامى خلاقیت به شکوفایى مى رسد که شخص بتواند بین آنچه در درون دارد و آنچه از محیط مى آموزد ارتباط برقرار نماید; بدین معنا که طبیعت یا فطرت با تربیت هماهنگ باشد. بنابراین، براى رشد و گسترش خلاقیت، باید مربیان تربیتى به نکات زیر توجه کافى مبذول دارند: سؤالات بحث انگیز مطرح نمایند، از وسایل کمک آموزشى بهره بگیرند، ارتباط مسائل درسى را با واقعیت هاى زندگى بیان نمایند، از محرکات مختلف مثل تصاویر و نمودار استفاده کنند، به تخیلات دانش آموزان اهمیت دهند، اعتماد به نفس دانش آموزان را تقویت کنند، در دانش آموزان احساس آرامش ایجاد نمایند، مطالب درسى را با مطلب قبلى و تجارب دانش آموزان تنظیم کنند، فعال بودن دانش آموزان در جریان درس را مورد توجه قرار دهند، فرصت فکر کردن به دانش آموزان بدهند، تحقیق و جستوجو را تقویت کنند، به درک و فهمیدن بیش از حفظ کردن([33]) عنایت داشته باشند، به افکار و عقاید دانش آموزان احترام بگذارند، از پاسخ ها و سؤالات عجیب و غریب و بى ربط دانش آموزان ناراحت نشوند و از آن استقبال نمایند، به کیفیت یادگیرى اهمیت بدهند، روش بحث و گفتوگو را انتخاب نمایند، برخى مواقع از خود دانش آموزان بخواهند مسائلى را مطرح کنند، به راه ها و جواب هاى مختلف توجه کنند نه اینکه فقط یک راه حل مشخص و معین را مدنظر داشته باشند، و قدرت تجزیه و تحلیل و انتقادى بودن را در دانش آموزان رشد دهند.
روش تدریس معلم از نکات قابل اهمیت در پرورش خلاقیت است. بنابراین، روش تدریس او باید اکتشافى و فعال باشد، یعنى روش هایى را به کار بندد که دانش آموزان را به فعالیت وادارد، جلسات بحث و گفتوگو تشکیل دهد و آن ها را با مسائل روبه رو سازد. معلم باید دانش آموزان را به خطرپذیرى معقول تشویق نماید. منظور از خطرپذیرى به مخاطره انداختن زندگى نیست. دانشمندانى همچون شکسپیر (نمایش نامه نویس)، داستایوسکى (داستان نویس) و پیکاسو (نقاش) با خطرپذیرى، به چنین موفقیت هایى دست یافتند. بنابراین، شکیبایى و صبر در برابر شکست را باید به دانش آموزان آموخت.
دانشمندان، دنیا را فقط سیاه و سفید نمى بینند و فعالیت هایشان را به صورت قانون همه یا هیچ تنظیم نمى کنند، آن ها بارها تغییر عقیده مى دهند و سبک خود را عوض مى کنند و مکرر آثارشان را بازبینى مى کنند تا نتیجه مطلوبى بگیرند و هیچ گاه آن را تکمیل شده تلقّى نمى کنند.
به دانش آموزان باید فرصت آزمایش و خطا داد و نباید به خاطر اشتباه در شیوه تفکر، آن ها را تنبیه و جریمه نمود. برخى مواقع پاسخ دانش آموزان فقط به خاطر آنکه مورد انتظار معلم نیست و با اندیشه او همخوانى ندارد اشتباه تلقّى مى شود. در صورتى که خطا زمینه ساز چالش فکرى و ابزارى براى تکوین اندیشه است. از این رو، به دانش آموزان باید اجازه داد از خطا کردن نهراسند; زیرا همه افراد خطا مى کنند و بهتر است آن ها شهامت، شجاعت، تهوّر و جوشش فکرى براى ابداع و خلاقیت داشته باشند و هنگام اشتباه به جاى تنبیه و سرزنش، هدایت و ارشاد شوند.
منبع: ـ آلن راس، روان شناسى شخصیت (نظریه ها و مفاهیم)، ترجمه سیاوش جمالفر، روان، چ دوم، 1375;
نوشته شده توسط: شهید کاظمی
1- ایده ها و نظرات خود را بدون ترس در کلاس مطرح می کند.
2-معمولا برای مسائل راه حل ها و پاسخ هایی متفاوت از سایر دانش آموزان ارائه می کند.
3-به فعالیت هنری علاقه ی زیادی دارد و در این زمینه دارای تجربه و مهارت است .
4-غالبا ایده ها و راه حل های بیش تری نسبت به سایر هم کلاسی های خود پیشنهاد می کند.
5-معمولا قادر است با طنز پردازی ها و شوخی های جالب دیگران را بخنداند.
6-تمایل زیادی به تغییر نظرات معلم و یا مطالب کتاب دارد.
7-در کلاس اغلب سوالاتی غیرعادی و گاه عجیب و غریب می پرسد.
8-علاقه ی زیادی به نقاشی و ترسیم افکار و ایده های خود دارد.
9-انتقاد گر است و هر نظر و عقیده ای را به راحتی نمی پذیرد.
10-گاهی به خاطر بیان نظرات و ایده های عجیب و غریبش در نظر دانش آموزان دیگر فردی غیرعادی جلوه می کند.
11-از قوه ی تخیل خوبی برخوردار است.
12- معمولا در کلاس با آب و تاب صحبت می کند و سعی می کند ایده هایش را با جزئیات کامل شرح دهد.
13-دارای ابتکار است و غالبا ایده ها و پاسخ های منحصر به فرد ارائه می کند.
14-حساس ،باریک بین و نکته سنج است .
15-بسیار فعال است و غالبا در آن واحد چند طرح و ایده در زمینه های مختلف را در سر می پروراند.
16-به تجربه و آزمایش علاقه ی فراوانی دارد.
17-در نفوذ و تاثیر گذاری بر دوستان خود از توانایی زیادی برخورداراست.
18-آمادگی طرد شدن و عدم تایید از طریق دیگران را داراست .
19-به مطالعه ی موضوعات متنوع و گوناگون علاقمند است و زمان قابل توجهی را به این امر اختصاص می دهد.
20-از اطلاعات عمومی زیادی برخوردارست و سعی می کند که از آنها استفاده ی عملی و کاربردی کند
نوشته شده توسط: شهید کاظمی
خلاقیت را به معنای «اندیشه برای خلق راه حل نو» تعریف می کنند. اولین نکته ای که در مورد خلاقیت می توان گفت این است که در مورد «موجود انسانی» است. موجودات دیگر هیچ گونه خلاقیتی ندارند وهمه فعالیتهای آنها با هر درجه ای از دقت و ظرافت و پیچیدگی هم که باشد ناشی از طبیعت و غریزه شان است و از اول خلقت تا به حال تکاملی نداشته و به شکل ثابتی زیسته اند و خواهندکرد.
- «هرانسانی» می تواند خلاق باشد. خلاقیت متعلق به «همه» انسانهاست. تا این باور در آدمی ریشه نگیرد و بوجود نیاید خلاقیت متولد نمی شود. «نوآوری»، «ابتکار» و خلاقیت «سهم من» از زندگی است. من «می توانم» خلق کنم. من باید خلق کنم.
- خلاقیت هم درس است وهم مدرس. «یادگرفتنی» است. می توان آنرا یاد داد و یاد گرفت. خلاقیت انسانها ذاتی یا «مادرزادی» نیست. بلکه مهارتی است در کنار سایر مهارتهای زندگی که می توان آنرا یاد گرفت ومثل سایر امور آموزشی برای یادگرفتن آن وقت گذاشت، انرژی صرف کرد، برنامه ریزی کرد، تلاش و تمرین کرد تا کم کم به ملکه ذهنی تبدیل شود و از قوه به فعل در آید. «خمیرمایه»اش ذاتی است اما تحققش نه.
- خلاقیت «هدف» نیست، «وسیله» است. شاید در مرحله ای از تربیت آدمی هدف باشد اما حالت مقطعی دارد، مثل یاد گرفتن زبان، خواندن و نوشتن و حساب و مهارتهائی که فرد با یادگیری آنها به عنوان پیش نیاز، می تواند مسیر و طریقت خود را بپیماید.
- «یادداشت برداری» از وقایع و اتفاقات و نوشتن هر آن چیزی که در یک «آن» به ذهن آدمی می آید و ممکن است بعدا فراموش شود یا لحظه دیگر فروکش نماید. خلاقیت مثل بسیاری از حالتهای انسانی ممکن است در زمان خاصی یا مکان بخصوصی غلیان کند و به جوش آید وتحت شرایطی پربارتر گردد مغز انسان ممکن است در اوقات بخصوصی بخاطر شرایط فیزیکی یا روانی بهتر وخوبتر کارکند، پس اگر عادت کنی که از این «پیش آمدهای» درونی و بیرونی یاداشت برداری کنی و بعد آنها را مطالعه نمائی در واقع در راه پرورش خلاقیت گام برداشته ای.
- مسائل و پدیده هائی که قبلا ارتباطی به هم نداشته اند، آنها را به روشها و صورتهای مختلف به هم «ارتباط بده»، نه بخاطراینکه به نتیجه خاصی برسی، و فرمول تازه ای را پیدا کنی، بلکه بخاطر اینکه روش ها و متدهای متفاوت از «کانال مغزی» عبور کنند ودر این عبورو مرور، توانائی های ذهنی ات شکوفا شوند و به بار نشینند. استفاده از این حالت جنبه «متدولوژیکی» دارد نه معرفت شناختی.
- عادتهائی را که قبلا داشته ای کنار بگذار و سعی کن «عادتهای جدید» و تازه ای را پیدا کنی، ترک عادت و اتخاذ عادتهای نو ممکن است سبب ایجاد خلاقیت شود. وقتی کارها در مسیر عادی و در جریان روزمره زندگی و بقول معروف به حالت «همگرا» انجام گیرد طبیعی است که خلاقیت صورت نمی گیرد، ولی در حالت «واگرا» که متفاوت از روشهای دیگران است انجام یابد ممکن است که خلاقیت صورت پذیرد.
- وقتی با «سلیقه خاص» وثابتی حتی به نیازهای زیستی جواب می دهی درهای خلاقیت را به روی خود می بندی، گاه شیرینی و لذت یک روش تازه و یک سلیقه نو بخاطر همین «تازگی اش» است. تغییر دکوراسیون و چید مان منزل، تغییر عادتهای غذائی و نوع لباس پوشیدن وتغییر بسیاری ازعادتها وسلیقه های شخصی و خصوصی زندگی می تواند روزنه ای بسوی فرایند خلاقیت باشد.
- سعی کن «بهترین شرایط» و حالت خود را جهت انجام فعالیتهای فکری پیدا کنی، اتاق ساکت ؟ یا اتاقی همراه با یک موزیک ملایم ؟ یا میز کار با نور زیاد ؟ یا کنار طبیعت ودرفضای باز همراه با صدای آب و پرندگان و صدای زوزه باد و برگهای درختان و...؟ صبح اول وقت؟ یا آخر شب که همه خوابیده اند؟ مکان و موقعیت مناسب برای هرکسی شاید متفاوت از دیگری باشد. «سهم خودت» را پیدا کن.
- خلاقیت هم ساده و راحت است و هم پیچیده وسخت. بستگی دارد که تو در کجای زمان ومکان ایستاده باشی، در این راه ممکن است بارها و بارها اشتباه بکنی و دوباره برگردی به ابتدای راهی که شروع کرده بودی، راههای بسیاری را طی کنی و بروی و بروی وبه نتیجه ای برسی که «نتیجه ای» نبوده است. ویاد بگیری که این راه، تو را به آن هدف نمی رساند، راهش این نبوده، راه دیگری باید رفت.
- از حداکثر توان و «قدرت حواس» خود استفاده کن، صداهائی را که همه می شنوند، بشنو ولی سعی کن صداهائی را که دیگران هم نمی شنوند، بشنوی. هر آنچه را که دیگران می بینند، ببین، ولی سعی کن چیزهائی را که دیگران هم نمی بینند، ببینی. در مورد همه حواس پنج گانه ات اینطوری باش، جهان بینی ات را عوض کن، در هر پدیده ای اعم از فیزیکی، اجتماعی و یا ذهنی ممکن است ویژگی ها و روابطی باشند که برای دیدنش عینک و مهارت خاصی لازم باشد. مثلا نیوتون. سالیان سال میوه ها از درختان به زمین افتاده اند وهمه انسانها آنرا دیده اند ولی متوجه «نیروی جاذبه زمین» نشده اند، اما نیوتون دید و متوجه می شود. بقول دانشمندی: «سعی کن عظمت در نگاهت باشد نه در چیزی که بدان می نگری»، یا بقول سهراب: چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید.
- اگر فکر کنی که در مورد چیزی اطلاعات و دانش خوب و مناسبی داری، احتمال خلاقیت کاهش می یابد، سقراط می گفت: «همانقدر می دانم که چیزی نمی دانم»، یا ابن سینا می گفت: «تا بدانجا رسید دانش من که بدانم همی که نادانم» آدمی اگر هم چیزی بداند «ندانسته هایش» در برابر «دانسته هایش» بسیار است، اگر فکر کنی که چیزی نمی دانی، آنگاه ممکن است که مطلب و دانش تازه ای را خلق کنی، تا احساس نیاز و تشنگی نباشد، تلاش معنی نمی یابد. باید همیشه گرسنه بود.
آنها که احساس سیری کنند در همان سیری کاذب می مانند و همیشه لبخند فاتحانه بر لب دارند و همواره خوشبخت و بی درد از زندگی نهایت لذت را می برند و هیچوقت لذت دردهای شیرین و غم های بزرگ را نمی چشند و «زندگی شان دریائی ست به عمق یک بند انگشت». سوال از دانائی برمی خیزد نه از نادانی.
« آب کم جو تشنگی آور بدست تا بجوشد آبت از بالاو پست»
- خلاقیت، «فرایند» است ونه یک محصول و نتیجه. مهم در «راه بودن» است ونه به «مقصد رسیدن». اندیشه و فکر خود را به یک هدف مشخص متمرکز نکن، این کار ازایجاد خلاقیت جلوگیری می کند.
« تو پای در راه نه و هیچ مپرس خود راه بگویدت که چون باید رفت»
اگر هدف را از پیش تعیین کرده باشی، راههای رسیدن به آن هدف هم محدود و کلیشه ای خواهد شد، ممکن است خوب بروی وخوب برسی، ولی دیگر خلاقیت معنائی نخواهد داشت. خلاقیت، وسیله و روش و «راه» است.
- برای خلاق بودن «هراس» به دل راه نده، خود را به «دامن ترس» بینداز، ترس دشمن دانائی انسان است. دانشمندان هر عصری و هر نسلی شجاع ترین جنگجویان بوده اند. آن کس که بیشترین تحول را دامن زند، جسورتر است. توانائی به دانائی ست. برای ایجاد خلاقیت در پهن دشت وجود باید بی باک بود. اگر بگوئی که : «تا شنا یاد نگیرم پا به آب نمی زنم»، دیگر مطمئن باش تا آخر عمرت نخواهی توانست شنا یاد بگیری، اگر هم ترس در دلت می آید به آن «خوشآمد» بگو، وبا آن دوست شو.
- اگر در سرزمین «یقین» چادر زده باشی دیگر از کاروان خلاقیت هیچ نوائی به گوشت نخواهد رسید، اگر در ساحل «امن اطمینان» خیمه زده باشی دیگر هیچ « چاوشی» تو را وسوسه نخواهد کرد. اگر می خواهی خلق کنی تردید کن، خلاقیت در ایجاد طریقت، نیست، خلاقیت در «طی طریق» است. در چگونه رفتن است، در چگونه دیدن در چگونه شدن. از مرتبه عادی وجود داشتن ها عبور کردن ودر آنسوی مرز بودن های روزمره، جور دیگر شدن است. هر زمانی و هر مکانی و هر لحظه وهرسرزمینی تو را به خود می خوانند، «هر نفس نو می شود دنیا و ما»، خلقت هر لحظه در کار آفرینش است و تو همواره می توانی بسازی، تغییر دهی، هم جانت را، هم جهانت را.
- اگر می خواهی «روش» بودن و « نوع» بودن و مرتبه « شدن» ت، متفاوت از دیگران باشد ودر هر نفسی که بر می آید نبض زندگی در دستان تو باشد وتو «اسیر» دستان زندگی نگردی و چشمه نور و خودآگاهی همواره در اعماق وجودت بجوشد و حلاوت و طراوت و زیبائی اش به گفتار و کردارت هم برسد و حضورت سرشار از بالندگی و انرژی شود، باید «بخواهی»، «سوال کنی»، و هر جواب ساده و معمولی تو را قانع نکند، هر چی جواب های خوب و دقیق دادند، سوالهای عمیق و ظریف بکنی، آنقدر سوال کنی تا به اصل وریشه حقیقی امور پی ببری مثل یک کودکی که تازه می خواهد خود و جهان را بشناسد، تو هم دست «کودک وجودت» را بگیر وبه سرزمین سیال سوالات ببر، از قدیم گفته اند «پرسیدن عیب نیست ندانستن عیب است»، هر چه بیشتر بپرسی «خوب پرسیدن» را هم یاد می گیری، خوب سوال کردن بهتر از خوب جواب دادن است و هرچه دانش و آگاهی ات به شکوه و عظمت هستی بیشتر شد، طالب تر و پرسان تر وجویاتر و دلداده تر می گردی و هرچه تسلیم تر شدی، «سرکش تر» می گردی.
- اولین وادی عشق «طلب» است، تا تو نخواهی عشق هم نمی تواند تو را بالا برد، تا تو خود «نخواهی» خدا هم برایت نخواهد خواست، اینجا دیگر نباید تردید کرد، اگر اینجا تردید کنی، نصف کاره می مانی، اینجا تردید جایز نیست بدون شک و با یقین کامل بخواه، هرچه بیشتر و شدید تر و محکم تر بخواهی، خلاق تر خواهی شد. اگر اجابتی را نمی بینی بخاطر این است که نخواسته ای. بخواه تا «اجابت» شوی. گاه همین خواستن هایت اجابت تواند.
- چون همسفر عشق شدی، فکر «سفر» باش. هر آنچه که تو را احاطه کرده از جمادی و نامی و حیوان و محسوس و نامحسوس، دیدنی و نادیدنی، می تواند نشانه ای از خلاقیت برایت باشد، هر چیز که هستی یافته به آن چنگ بزن، در آن غرق شو تا آنجا که می توانی به درونش «سفر» کن، ذره ذره وجودشان را بشکاف، بدان، بشناس، ولی حال که شناختی و دانستی، نمان. اگر می خواهی خلاقیت داشته باشی وبا آهنگ خلقت برقصی وسمفونی قشنگ هستی را چنان بنوازی که حتی هستی را به ذوق وتحسین وادار کنی، دوباره راه بیفت، هرچه داشتی و جمع کردی و یاد گرفتی و فهمیدی، « زمین بگذار» وراه بیفت، اگر دلبسته و علاقمند به این «داشتن»هایت باشی، همین ها که عزیز و مقدس و گرامی و دلدادنی بودند، سد راهت می شوند، چون پیچکی بر پایت می پیچند و تو را در آسودگی و راحتی و آسایش «زمین گیر» می کنند وتا چشم بازمی کنی می بینی که عمرت به انتها رسیده و زندگی چنان از بغل گوشت به آرامی رد شده که تو اصلا متوجه نشدی، زیستی اما «زندگی» نکردی.
- مبادا برای راه افتادنت، برای خلق کردنت، «دست روی دست» بگذاری که تمامی شرایط وامکانات و تجهیزات فراهم شود وتو از یک نقطه ای در ساعت و مکان معینی شروع کنی و راه بیفتی، اینطوری نه می توانی ونه راه رسمش چنین اقتضا» می کند، هر کس با «هرامکانی» که دارد، باید شروع کند، خلاقیت «امروزوفردا» ندارد، با هر توشه ای که داری باید تلاش خود را بکنی، اگر بمانی و توشه جمع کنی، تا سر فرصت راه بیفتی، آنگاه ممکن است سنگینی این توشه ها و تهیه «مقدمات سفر»، تو را از «اصل سفر» باز دارد، هرچه سبکتر و ساده تر و روان تر و صاف تر و صادق تر باشی، بهتر می توانی بروی، بسیاری از کسانی که می بینی زرق و برق دارند، عناوین و لقبهای بزرگتر از خودشان را یدک می کشند، نه تنها خلاق نیستند و خلاقیت ندارند، بلکه می خواهند معلومات کهنه و مندرس خودشان را که سالهاست بر دوش می کشند بر اندیشه و دل جوانان امروز تزریق کنند... با چنین راه وروشی از دانش آموخته نسل امروزی هر چیزی انتظار می رود جز « خلا قیت».
- خلاقیت در «تنهائی» روی می دهد اما نه «به تنهائی». معلم و راهنما باید کمک کنند، آنها که تجارب بیشتری دارند و پیشکسوت هستند به کمک بیایند. وقتی به مشکل یا مانعی برخورد کردی، راه حل دوستان، همکاران، اطرافیان را مطالعه کن ولی به آنها اکتفا نکن، راه حل های متفاوت پیدا کن که تا حالا کسی پیدا نکرده است، بسیاری از راه حل ها در ارتباط و تعامل با دیگران پیدا می شوند، از هر کلمه و هر جمله و هر حرکت و هر نشانه که دیگری بیان می کند می توانی کلمه ها و جمله ها و حرکت ها و نشانه ها بیابی، خلاقیت در تنهائی خودت روی می دهد اما از تنهائی خلاقیت برنمی خیزد.
«ترک این راه به بی همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر تنهائی»
- اگر می خواهی کاری انجام دهی، سعی کن از دیگران «تقلید» نکنی، تقلید با خلاقیت نمی سازد، تقلید، تکرار مرتبه ای از بودن و چگونه بودن است، ولی خلاقیت بیرون آمدن از قالب «بودن» ها و رفتن به مرحله «شدن»هاست هر چیزی که از کارخانه تقلید بیرون بیاید، در «قالب های یکسان» و تکراری و مشابه هم خواهد بود اما خلاقیت شکستن قالب هاست. اگر می توانی از نوع آوری و ابتکار و خلاقیت تقلید کن !.
- هر کار اسلوبی دارد و اسلوب خلاقیت «اعتماد به نفس» است و توجه به دیگران. درمیان جمع به تنهائی اندیشه کردن، خلاقیت با یاس و بدبینی و «انرژی منفی» و «نمی توانم» و«نمی شود» و «سخت است» و... سازگار نیست. امید و خوش بینی و «انرژی مثبت» لازم است. فقط مغز صیقل نمی خورد، قلب و روح هم بایستی صیقل خورند، منشا» اراده، عقل نیست، فقط عقل نیست. گاه لازم است از فرمان «عقلانیت» سرکشی کنی ودل به خود بسپاری و «راه نرفته ای» را بروی و کار نکرده ای را بکنی و حرف نزده ای را بزنی، گاه عقل آنچنان دقیق و منظم ومنطقی ودرست می بیند وراه نشان می دهد که کوچکترین جسارت وریسکی را برنمی تابد. اگر «تسلیم محض» عقل یا تسلیم «عقل محض» باشی خلاقیت را در قربانگاه «حسابگری» قربانی ساخته ای، خلاقیت تنها تلاشی عاقلانه نیست، نه، با چشم دل باید ببینی، با گوش جان باید بشنوی و دل به ندای «سروش خموش» بسپاری و از لابلای گفته هایش، «ناگفته هایش» را بشنوی و ازلابلای دیدنی هایش نادیدنی هایش را ببینی و پی به راز و رمز هستی ببری و پرده از «اسرارمگو» برداری که کمیت عقل دوراندیش «لنگ» ماند.
- هر کشف و خلاقیتی با شادی و شعف همراه است. چون خلقت «نشاط آور» است. اگر غم و غصه ای در دلت انبار شده باشد یا حرص و حسد دامنت را لکه دار کرده باشد، دیگر به دنبال خلاقیت نگرد، تو هرگز نخواهی توانست آنرا بیابی. اسیری که خود در بند دامی باشد چگونه می تواند دیگری را از بند بگشاید؟ خلاقیت با کینه و نفرت و دشمنی جمع نمی شود، چون جوهره اش با دوستی و محبت و صداقت گره خورده است، اگر بخواهی خلاق باشی، با «جوهرهستی» باش، با جریان سیال و روان وجاری و ساری آن «یکی» شو، در آن «هستی بی قید» رها شو و از هر آنچه و هر آنکس که با پیشداوری و قضاوت و داوریهای کلیشه ای تو را به روزمرگی و سطحی بودن وابتذال نزدیک می کنند دوری کن. اگر دوستانی که باید کمکت نمایند، دشمنت شدند، اندوه به دل راه مده، واگر خلاقیت تو را بنام بدعت «تکفیر» کردند، آشفته نشو که شب دراز است و قلندر بیدار، معمولا آنهائی که عادت به تکرار دارند از تغییر و تحول ناراضی اند و آنها که شاهرگ حیاتشان به «یکسان باوری» دیگران باشد از خلاقیت و تفکر «دیگرگون» می آشوبند. خلاقیت ترنم بهار زندگی جاوید است.
نوشته شده توسط: شهید کاظمی
اندازه ابر ماژلانی بزرگ ، تقریبا یک چهارم اندازه کهکشان راه شیری است و حتی میتوان آنرا قمر کهکشان راه شیری است و حتی میتوان آنرا قمر کهکشان راه شیری به حساب آورد. |
چنانچه در کهکشان ام100 مشاهده میشود، ستارهها و ابرهای گازی بطور مارپیچ از بازویی به بازوی دیگر در حرکت هستند. این عامل سبب تشکیل ستارههای جدید در ابرهای گازی آبی رنگ میشود. |
برخی کهکشانهای مارپیچی دارای چندین بازو هستند، ولی یک کهکشان مارپیچی میلهای مانند این که در تصویر میبینید (ان.جی.سی 1313) ، فقط دو بازو دارد. |
تقریبآ تمام ستارههای کهکشانهای بیضوی مانند ان.جی.سی 1399 که در تصویر می بینید دارای طول عمری بیش از 10 میلیارد سال هستند. |
این تصویر که توسط تلسکوپ فضایی هابل تهیه شده نمایانگر ناحیه مرکزی کهکشان فعال ان.جی.سی 1069 میباشد. |
در این تصویر که رنگهایش ساختگی هستند، یک دنباله کشندی دو کهکشان را به هم وصل کرده شکل یک قارچ چتری را بوجود میآورد. |
بیشتر کهکشانها از کهکشانهای همسایه خود صد هزار سال نوری فاصله دارند. به هر حال، بعضی از کهکشانها تا اندازهای به یکدیگر نزدیک میشوند که نیروی جاذبه دو طرفه آنها اشیاء موجود در کهکشانها دیگر را به اطراف خود میکشد و این امر باعث بوجود آمدن تودههایی به نام دنبالههای کشندی میگردد، که این دنبالهها مانند پلی کهکشانها را به یکدیگر وصل مینمایند. نزدیکی بیش از حد کهکشانها ممکن است، توأم با تصادم آنها گردیده و به دنبال این عمل یک تغییر شکل بنیادی در شکل ظاهری آنها صورت پذیرد.
منبع: سایت رشد
نوشته شده توسط: شهید کاظمی
کهکشان مجموعه ایست از ستارگان، غبار و گاز که توسط گرانش در کنار یکدیگر قرار گرفته اند. منظومه شمسی ما در کهکشانی به نام راه شیری قرار گرفته است. دانشمندان تخمین می زنند که بیش از 100 بیلیون کهکشان در فضای مرئی کائنات پراکنده شده اند. ستاره شناسان به کمک تلسکوپ از میلیونها کهکشان تصویر گرفته اند.
دورترین کهکشانهایی که تا کنون عکس آنها تهیه شده است، در فاصله 10 تا 13 بیلیون سال نوری از ما قرار گرفته اند. قطر کهکشانها از چند هزار تا نیم میلیون سال نوریست. کهکشانهای کوچکتر کمتر از یک بیلیون ستاره دارند اما کهکشانهای بزرگ دارای بیش از یک تریلیون ستاره هستند. قطر کهکشان راه شیری حدود 100.000 هزار سال نوریست. منظومه شمسی در فاصله 25.000 سال نوری از مرکز کهکشان قرار گرفته است. حدود 100 بیلیون ستاره در این کهکشان وجود دارد.
تنها 3 کهکشان خارج از منظومه شمسی، از روی زمین با چشم غیر مسلح قابل رویت است. مردم نیمکره شمالی می توانند کهکشان آندرومدا که 2 میلیون سال نوری دورتر از ما قرار دارد را ببینند و مردم نیمکره جنوبی ابر ماژلانی بزرگ در فاصله 160.000 سال نوری و ابر ماژلانی کوچک در فاصله 180.000 سال نوری را می بینند.
خوشه های کهکشانی
کهکشانها به طور نامنظم در فضا توزیع شده اند. بعضی از آنها هیچ همسایه ای ندارند و بعضی به صورت جفت بوده و حول یکدیگر در گردشند. البته بیشتر آنها در گروه هایی به نام خوشه تجمع کرده اند. یک خوشه ممکن است از ده ها تا چندین هزار کهکشان را در بر گیرد. یک خوشه می تواند قطری به بزرگی 10 میلیون سال نوری داشته باشد.
خوشه ها نیز به نوبه خود در گروه هایی قرار گرفته اند که ابر خوشه نامیده می شوند. در مقیاس بزرگ همه کهشکشانها در شبکه ای از رشته های میله ای کهکشانی که با یکدیگر در ارتباطند، قرار گرفته اند. فضای اطراف آنها را فضایی نسبتا خالی پر کرده است. یکی از بزرگترین ساختارهای کهکشانی که تا به حال نقشه برداری شده است، دیوار بزرگ نام دارد. این ساختار بیش از 500 میلیون سال نوری طول و 200 میلیون سال نوری عرض دارد.
شکل کهکشانها
ستاره شناسان بیشتر کهکشانها را بر اساس شکل آنها در دو دسته مارپیچ و بیضی طبقه بندی می کنند. کهکشان مارپیچ ظاهری مانند دیسک با مرکزی متورم دارد. این دیسک شبیه به فرفره، بازوهای مارپیچ درخشانی دارد که از مرکز آن بیرون زده اند. راه شیری یک کهکشان مارپیچ است. همه کهکشانهای مارپیچ مانند فرفره در گردشند اما با سرعت کم. برای مثال راه شیری یک دور گردش کامل خود را در مدت 250 میلیون سال انجام می دهد.
در کهکشانهای مارپیچی ستاره های جدید دائما در حال به وجود آمدن از دل گاز و غبار می باشند. گروه های کوچک ستارگان که خوشه های محلی نامیده می شوند اغلب پیرامون کهکشانهای مارپیچ قرار دارند. یک خوشه محلی معمولی حدود 1 میلیون ستاره دارد.
اشکال کهکشانهای بیضی از کره کامل تا بیضی های مسطح متفاوت است. در مرکز اینگونه کهکشانها نور بسیار شدید است اما تدریجا به سمت لبه ها از شدت آن کاسته می شود. تا آنجا که ستاره شناسان تشخیص داده اند، کهکشانهای بیضی شکل با سرعت بسیار کمتر از کهکشانهای مارپیچ در گردشند و یا اصلا حرکت نمی کنند. به نظر می رسد ستارگان درون این کهکشانها در مدار های تصادفی در گردشند. ظرفیت گاز و غبار این نوع کهکشانها کمتر از کهکشانهای مارپیچ است، بنابراین ستارگان کمتری در آنها متولد می شوند.
کهکشانهای نوع سوم، اشکال بی قاعده ای دارند. بعضی از آنها بیشتر شامل ستارگان آبی و گازهای پف کرده اند اما غبار کمی دارند. ابرهای ماژلانی جز این گروه از کهکشانها هستند. بعضی دیگر از این کهکشانها بیشتر شامل ستارگان جوان نورانی در میان گاز و غبارند.
کهکشانها نسبت به یکدیگر در حرکتند و دو کهکشان به طور محلی به قدری به یکدیگر نزدیک می شوند که نیروهای گرانشی آنها باعث تغییر شکلشان می شود. کهکشانها حتی می توانند با هم برخورد کنند. اگر دو کهکشان با سرعت زیاد با هم برخورد کنند، بدون اثر یا با تاثیرات اندک از یکدیگر عبور می کنند. اما اگر دو کهکشان با سرعت کم با یکدیگر برخورد نمایند، ممکن است با یکدیگر متحد شده و کهکشانی بزرگتر از دو کهکشان قبل ایجاد کنند. نتیجه این اتحاد می تواند میله ای مارپیچی از ستارگان را که تا 100.000 سال نوری در فضا امتداد دارند به وجود آورد.
انتشارات کهکشانی
همه کهکشانها انرژی را به صورت امواج مرئی و دیگر امواج الکترومغناطیس، منتشر می کنند. به ترتیب کاهش طول موج (فاصله دو تاج متوالی موج)، این پرتوها عبارتند از، امواج رادیویی، امواج فروسرخ، نور مرئی، پرتوی فرابنفش، اشعه ایکس و پرتوی گاما. همه این امواج در کنار یکدیگر طیف الکترومغناطیس را ایجاد می کنند.
منابع زیادی از انرژی در کهکشانها نهفته است. مقدار زیادی از آن مربوط به گرمای ستارگان و ابرهای گاز و غبار یا سحابی ها می باشد. تعدادی از پدیده های مهیب کهکشانی نیز مقادیر بسیار زیادی انرژی آزاد می کنند. این پدیده ها دو نوع انفجار ستاره ای را در بر می گیرند. اول) انفجارهای نواختر، که در آنها یکی از دو ستارهء ساختارهای دوتایی، به فضا گاز و غبار پرتاب می نماید. دوم) انفجارهای ابر نو اختر، که در آنها یک ستاره متلاشی شده و سپس بیشتر مواد خود را به فضا پرتاب می کند. یک ابر نواختر ممکن است که از خود جرمی فشرده و نامرئی به نام سیاهچاله بر جای گذارد. سیاهچاله آنچنان نیروی گرانش قدرتمندی دارد که هیچ چیز حتی نور نیز نمی تواند از آن عبور کند. ابر نواختر همچنین ممکن است که از خود یک ستاره نوترونی بر جای گذارد. این نوع ستاره آکنده از ذرات نوترون است. به طور طبیعی این ذرات فقط در هسته اتمها وجود دارند. برخی ابر نواختر ها نیز چیزی از خود باقی نمی گذارند.
شدت پرتوهایی که از یک ستاره در طول موجهای متفاوت منتشر می شود، به دمای سطح ستاره وابسته است. برای مثال خورشید که دمای سطحی معادل 5500 K دارد، بیشتر انرژی خود را در طیف نور مرئی گسیل می کند. به این نوع انتشار انرژی، پرتوی حرارتی می گویند.
درصد کمی از کهکشانها که کهکشانهای فعال نامیده می شوند، مقادیر بسیار بسیار زیادی انرژی منتشر می نمایند. منبع این انرژی پدیده هایی است که در اجرام مرکزی این کهکشانها ایجاد می شود. توزیع این طول موجهای منتشر شده با ستارگان معمولی فرق می کند. به این نوع انتشار، پرتوی غیر حرارتی می گویند. قدرتمندترین منابع انتشار این تابش، اجرامی به نام کوازار می باشند. کوازارها مقادیر شگرفی امواج رادیویی، فروسرخ، فرابنفش، ایکس ری و گاما منتشر می کنند. برخی از کوازارها، که در تصاویر شبیه به ستارگانند، 1000 برابر کل کهکشان راه شیری انرژی تولید می کنند. کوازار مخفف عبارتی به معنای شبه ستاره ای (quasi-stellar) است. دراصل به معنای منبع رادیویی شبه ستاره ای می باشد. این نام در پی این حقیقت به این اجرام اطلاق گردید که نخستین بار این اجرام به واسطه انتشار امواج رادیویی شناخته شدند و بسیار شبیه ستارگان به نظر می رسیدند.
نوعی کهکشان مارپیچی به نام سیفرت (Seyfert) وجود دارد. این نوع کهکشان مقادیر زیادی پرتوی فرو سرخ، امواج رادیویی و اشعه ایکس منتشر می کند. این نوع کهکشانها به یاد ستاره شناس آمریکایی، کارل سیفرت (Carl K. Seyfert)، نامگذاری شده اند. وی موفق شد برای نخستین بار در سال 1943، این نوع کهکشانها را کشف نماید.
برخی از کهکشانهای فعال، فواره ها و حبابهایی از ذرات باردار الکتریکی منتشر می کنند. این ذرات شامل پروتونها و پوزیترونها با بار الکتریکی مثبت و الکترونها با بار الکتریکی منفی هستند. الکترون و پروتون ذرات تشکیل دهنده ماده می باشند اما پوزیترونها ذرات ضد ماده ها هستند. آنها ذرات ضد الکترون می باشند و جرمی معادل جرم الکترون دارند.
اینطور تصور می شود که شدت فعالیتهای کهکشانهای فعال به دلیل وجود سیاهچاله ای عظیم در مرکز کهکشان باشد. این سیاهچاله می تواند یک بیلیون بار سنگینتر از خورشید باشد. از آنجا که این سیاهچاله بسیار پر جرم و فشرده است، نیروی گرانش آن برای بلعیدن ستارگان اطراف قدرت لازم را دارد. گاز و غباری که به این صورت وارد سیاهچاله می شود، جرم دیسک موادی را که به دور سیاهچاله در گردش است، بیشتر می کند. در همین حال موادی که در گوشه درونی این دیسک قرار گرفته اند وارد سیاهچاله می شوند. ماده ضمن سقوط، انرژی خود را از دست می دهد.این انرژی به شکل دسته پرتوهایی به بیرون از کهکشان پرتاب می شوند.
راه شیری یک کهکشان فعال نیست اما یک منبع بسیار قوی تابشی در مرکز خود دارد. دلیل انتشار این تابش ممکن است سیاهچاله ای باشد که جرم آن یک میلیون برابر جرم خورشید است.
منشا کهکشانها
دو نوع تئوری اصلی در مورد منشاء کهکشانها مفروض است. سرآغاز هر دو نوع تئوری انفجار بزرگ است. انفجاریکه 10 تا 20 بیلیون سال پیش رخ داد و سرآغاز جهان شد. اندکی پس ازآن انفجار، مقادیری از گاز به یکدیگر پیوستند. سپس گرانش به آرامی آنها را به کهکشانها تبدیل نمود.
تفاوت این دو تئوری در بیان نحوه رشد کهکشانها است. تئوری نوع اول بر این اساس است که ابتدا اجرام کوچک شکل گرفتند و از پیوستن این اجرام کهکشانها به وجود آمدند. بر اساس تئوری نوع دوم نخست کهکشانها و خوشه های کهکشانی به وجود آمده اند. سپس ستارگان و اجرام کوچک در دل این کهکشانها پدیدار شدند. با اینحال همه تئوریهای مربوط به تشکیل کهکشانها پس از انفجار بزرگ به این نتیجه رسیده اند که پس از شکل گیری نخستین کهکشانها، این روند متوقف شده و هیچ کهکشان جدیدی به وجود نیامده است یا دست کم تعداد بسیار اندکی کهکشان جدید ایجاد شده است.
ستاره شناسان مدارکی به دست آورده اند که شرایط پیش از تشکیل کهکشانها را بیان می کند. در سال 1965، دو فیزیکدان آمریکایی آرنو پنزیاس (Arno Penzias) و روبرت ویلسون (Robert Wilson)، امواج رادیویی ضعیفی را در آسمان شناسایی کردند. بر اساس تئوری انفجار بزرگ، این امواج، تشعشعات باقیمانده از انفجار بزرگ می باشند. ابتدا چنین به نظر می رسید که قدرت این امواج از هر سوی یک اندازه است. تا اینکه در سال 1992، ماهواره ای به نام کاوشگر گذشته کائنات (COBE) تفاوتهای بسیار اندکی را در قدرت این امواج کشف کرد. این تفاوت از تفاوت چگالی مواد پس از انفجار بزرگ ناشی می شود. در قسمتهایی از فضا که چگالی بیشتر بود، نیروی گرانشی قویتری به وجود آمد. در نتیجه انبوه مواد در این مناطق شکل گرفته و با افزایش تراکم مواد، کهکشانها پدیدار شدند.
بیشتر مشاهدات ستاره شناسی به منظور تائید تئوری انفجار بزرگ صورت گرفته اند. بر اساس این تئوریها جهان همچنان در حال گسترش است. دو نوع از مشاهدات به شدت، این امر یعنی گسترش جهان را تائید می کنند. این مشاهدات ثابت می کنند که همه کهکشانها در حال دور شدن از یکدیگر هستند. علاوه بر آن، کهکشانهای دورتر از کهکشان راه شیری با سرعت بیشتری در حال دور شدن می باشند. این ارتباط مابین فاصله و سرعت کهکشانها به نام قانون هابل شناخته می شود. ادوین هابل (Edwin P. Hubble)، ستاره شناس آمریکایی، در سال 1929 این ارتباط را کشف و گزارش نمود.
ستاره شناسان سرعت حرکت کهکشانها را به کمک شیوه انتقال به سرخ (redshift) تخمین می زنند. انتقال به سرخ نوعی اندازه گیری امواج الکترومغناطیس می باشد که توسط جرمی در فضا منتشر می شود. با تجزیه نور کهکشانها، طیف آنها به دست می آید. در طیف یک کهکشان تعدادی خطوط تیره وجود دارد که بیانگر دما، چگالی و ترکیبات شیمیایی می باشند. چنانچه کهکشانی در حال دور شدن از ما باشد، این خطوط به انتهای طیف یعنی به سمت رنگ قرمز متمایل می شوند. هرچه این تمایل و انتقال به سمت رنگ قرمز در طیف بیشتر باشد، سرعت دور شدن کهکشان مورد نظر از ما بیشتر است.
دانشمندان با بررسی درخشش یک کهکشان و یا بررسی مقدار درخشش اجرام خاصی مانند ستارگان متغیر و ابر نواخترها در آن، فاصله بین کهکشانها را تخمین می زنند.
تکامل کهکشانهای مارپیچ
ستاره شناسان نمی توانند به درستی بفهمند که مارپیچهای کهکشانی چگونه تکامل یافته و هنوز وجود دارند. معما زمانی آشکار می شود که درباره چرخش این کهکشانها فکر کنیم. چرخش این کهکشانها بسیار شبیه به خامه روی سطح فنجان قهوه است. بخش مرکزی کهکشان تقریبا مانند یک چرخ، می چرخد و بازوها به دنبال آن. یک بازوی مارپیچ در حال گردش حول مرکز را تصورکنید که در هر 250میلیون سال یکبار گردش خود را کامل می کند، مانند بازوهای کهکشان راه شیری. بعد از چند بار گردش، احتمالا ظرف 2 بیلیون سال، این انتظار می رود که عمر بازوی مارپیچ به پایان رسیده و شکل خود را از دست بدهد. اما تقریبا همه کهکشانهای مارپیچی عمری بیش از 2 بیلیون سال دارند!.
یک راه حل برای این معما ارائه شده و آن این است که تفاوت نیروی گرانش در این نوع از کهکشانها می تواند ستارگان، غبار و گاز موجود را بکشد و یا هل دهد. این فعالیت باعث به وجود آمدن موجهایی می شود که شبیه به امواج صوتی می باشند. از آنجا که کهکشان در حال گردش است این امواج در یک مسیر مارپیچ حرکت می کنند و باعث تراکم چگالی در این مسیرهای مارپیچ می شوند.
نوشته شده توسط: شهید کاظمی
نوشته شده توسط: شهید کاظمی